اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یحیی . یکی از امرای بنی عباس . اجداد وی از مردم اطراف سمرقند و بجسارت و دلاوری گوی سبقت از همگنان ربوده بودند و او بعلما و دانشمندان علاقه و احترام خاص داشت و مدبر و عادل و رئوف بود و در عهد مأمون و پس از وی در زمان معتصم مدت مدیدی ولایت دمشق داشت و در قضیه ٔ اقرار و اعتراف اجباری بخلق قرآن مأموریت خود را مانند پیشینیان خویش بخشونت بموقع اجرا نمیگذاشت و بر مردم و علما سخت گیریهای ناروا روا نمیداشت و در باب طرد و تبعید علویان از خطه ٔ مصر آنگاه که والی آنجا بود باز شیوه ٔ مرضیه ٔ خود را از دست نداد و با رفق وملایمت آن مهم بانجام رسانید. (قاموس الاعلام ترکی ).
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد. رجوع به ابوالجیش بن ابراهیم و الاعلام زرکلی ج 1 ص 95 شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن اسماعیل . ملقب به بیض البغل . ابن ابی اصیبعه در ترجمه ٔ یوحنابن ماسویه از قول یوسف بن ابراهیم ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن جمیل مکنی به ابویعقوب . متوفی بسال 310 هَ . ق . وی از معمرین بود. او از ابی کریب و کوفیین و احم...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن سهل حافظمکنی به ابویعقوب غراب . او راست جزئی در فضل رمی .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد حنظلی . رجوع به ابن راهویه و اسحاق بن ابراهیم بن مخلد شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مخلدبن عبداﷲبن مطربن حنظلةبن عبیداﷲبن غالب بن الوارث بن عبیداﷲبن عطیةبن مرةبن کعب بن همام بن اسدبن ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مسرة. از علمای طلیطلة. وی در هشت روز مانده از ماه رجب سال 352 هَ .ق . در طلیطله درگذشت . (الحلل السندس...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مصعب مصعبی . وی در عهد مأمون و معتصم و واثق و متوکل از خلفای عباسیه صاحب شرطه ٔ بغداد و یکی از رجال ...
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میمون التمیمی الموصلی . مکنی به ابی محمد، و هرگاه که رشید استخفاف او خواستی وی را با کنیت ابوصفوان خوا...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن نسطاس بن جریح نصرانی ، مکنی به ابویعقوب .وی در صناعت طب فاضل بود و در خدمت الحاکم بامراﷲ میزیست و در...