اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسحاق

نویسه گردانی: ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن شریح ۞ کاتب نصرانی مکنی به ابی الحسین . ابن ندیم نام او آرد و گوید: وی را در کار دواوین و خراج و مناظره ٔ عمال و نجوم معرفت تام است . مولد او ماه شعبان سنه ٔ 300 هَ . ق . و هم اکنون در قید حیات باشد. یاقوت گوید این گفته ٔ ابن الندیم در سنه ٔ 377 هَ . ق . است . و نیز ابن الندیم گوید او راست : کتاب الخراج الکبیر، که دو جزء و شش منزل و هزار ورقه است . کتاب الخراج ، دویست ورقه ، و این همانست که در دست مردم است . کتاب الخراج ، کتاب کوچکی است ، در حدود صد ورقه . کتاب عمل ۞ المؤامرات بالحضرة. کتاب تحویل سنی الموالید، در حدود صد ورقه . کتاب جمیل التاریخ . (معجم الادباء ج 2 ص 238 و 239).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) راهب . رجوع به الفهرست ابن الندیم ص 344 س 20 شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ساباطی . رجوع به اسحاق بن عماربن موسی ساباطی فطحی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) سامانی . حاکم سمرقند. چون امیر اسحاق از شهادت امیر احمد و جلوس امیر نصر خبر یافت با سپاه بسیار عنان اقتدار بصوب بلده ٔ ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) سمرقندی ملقب بجلال الدین . قاضی عسکر سپاه شاهرخ . پدر مولانا جلال الدین عبدالغفار از علمای زمان شاهرخ . رجوع به حبیب ا...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) سیادوشانی (مولانا...). یکی از خوشنویسان عهد شاه عباس بزرگ . (تاریخ ادبیات براون ترجمه ٔ یاسمی ج 4 ص 88).
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) سیرافی بن زوران . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به اسحاق بن احمد خوافی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) صاحب الحیتان . در باب صید ماهی از کتاب کافی آمده : ابوعلی اشعری از حسن بن علی از عم خویش محمد از سلیمان از جعفر از اس...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) صدقی بن اسلام . رجوع به صدقی اسحاق و رجوع بمعجم المطبوعات شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) صیرفی . رجوع به اسحاق بن عماربن حیان صیرفی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.