اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یوسف الجرجانی الدیلمانی . از ثقات است و از سفیان بن عیینة و حفص بن عمر العدنی و طارق بن عبدالعزیز المکی سماع داردو عقیل بن یحیی و پسر وی عبداﷲ از او روایت کنند. وفات وی بسال 245 هَ . ق . است . ابونعیم بوسایطی از او و او بوسایطی از رسول (ص ) روایت کند که فرمود: من خالف دین اﷲ من المسلمین فاقتلوه و من قال لااله الاّ اﷲ محمد رسول اﷲ فلا سبیل لاحد علیه الا من اصاب حدّاً فانه یقام علیه . (ذکر اخبار اصبهان چ لیدن ج 1 ص 216).
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن یونس البغدادی الوَرّاق المعروف بالمنجنیقی . مکنی به ابویعقوب . رجوع به منجنیقی و الاعلام زرکلی ج 1 ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم أزدی کوفی عطّار. شیخ طوسی (متوفی 460 هَ . ق .) در کتاب رجال خود وی را از اصحاب امام صادق (ع ) شمرده ، ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم اسکوبی . او راست : سلیم نامه (ترکی ). (کشف الظنون ).
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بربری تمیمی محرر. مکنی به ابی الحسین . بگفته ٔ عبدالرحمن بن عیسی وزیر، پدر او ابراهیم معروف به ندیم است ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ثفقی مکنی به ابویعقوب . محدث است و از ابن المنکدر و از او عبیداﷲبن موسی روایت کند. او راست : کتاب الحلال ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم جَبﱡلی از مردم جبل دهی بکنار دجله . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم جبنی . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم جعفی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده است و قاسم بن محمد جوهری از وی روایت کند. (تنقیح ال...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم الجمال . ابن الجوزی در عنوان «ذکر المصطفین من عباد جبل اللکام » آرد:از معروفین اسحاق بن ابراهیم الجمال است...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم حُضَینی . صاحب تنقیح المقال گوید:حضینی بر وزن زبیری باشد منسوب بابی ساسان تابعی از بنی رقاش ، و آن بطنی ...