اسراب 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSRʼB 
    
							
    
								
        اسراب . [ اَ ] (ع  اِ) ج ِ سَرَب .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اثراب . [ اِ ] (ع  مص ) ثَرب . تثریب . سرزنش  کردن . نکوهیدن  بر گناه .  ||  پیه ناک  گردیدن : اثرب  الکبش ؛ پیه ناک  گردید قچقار. (منتهی الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اصراب . [ اِ ] (ع  مص ) دادن  و شیر ترش  خورانیدن  کسی  را. (منتهی  الارب ) (آنندراج ). اصراب  مال  کسی  را؛ دادن  مال  را به  وی . (ناظم  الاطباء). ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اصراب . [   ] (اِخ ) شهری  بود میان  مرو و بلخ . رجوع  به  نزهةالقلوب  مقاله ٔ 3 ص 179 شود.