اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی الوقار، مکنی  به  ابوالفضل . اصل  او از معره  است  و در دمشق  اقامت  گزید و ببغداد سفر کرد و نزد افاضل  اطباء آن  شهر علم  آموخت  و بتلمذ گروهی  از علماء بغداد درآمد و از ایشان  نیز دانش  فراگرفت . سپس  بدمشق  بازگشت  و در صناعت  طب  علماً و عملاً متمیز گردید. مردی  بسیارخیر، نیکوطریقت ، خوب سیرت  و بسیارذکاء بود و در خدمت  سلطان  ملک  العادل  نورالدین  محمودبن  زنگی  بود و این  پادشاه  در طب  بدو اعتماد داشت  و در سفر و حضر از وی  دور نمیشد و اسماعیل  را از وی  بهره ٔ بسیار و انعام  فراوان  بود و او و ملک  العادل  نورالدین  در حلب  در دهه ٔ اول  ربیعالاول  سال 554 هَ . ق . درگذشتند. (عیون الانباء ج 2 صص 161-162).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زکریا الخلقانی  مکنی  به  ابوزیاد. محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زیاد. از مشایخ  شیعه  و راوی  فقه  از ائمه . (ابن الندیم ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زیادبن  عبید الخزاعی  معروف  به  ابن  زراة. متوفی  در 273 هَ . ق . وی  از کتبه ٔ رجاله  و از حفظه  بود و در جوانی  درگذشت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زیاد بزاز کوفی  اسدی . شیخ  طوسی  او را یک باردر عداد اصحاب  باقر (ع ) و دیگربار در اصحاب  صادق  (ع ) آورده  گوید تابعی  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زیاد سلمی  کوفی . شیخ  طوسی  او را در عداد اصحاب  صادق  (ع ) شمرد و گویا همان  اسماعیل بن  ابی زیاد باشد. (تنقیح المقال  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زید.مولای  عبداﷲبن  یحیی  کاهلی  بود. در باب  فضل  مسجد کوفه از کافی  روایتی  از ابویوسف  یعقوب بن  عبداﷲ از اسماعیل  از ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زید طحان  کوفی . نجاشی  گوید: ثقة است  و از محمدبن  مروان  و معاویةبن  عمار و یعقوب بن  شعیب  روایت  کند و اینان  از ابی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  سالم . وی  از ابی سعید الازدی  آرد که  گفت  از عبداﷲبن  مسعود شنیدم  که  میگفت : اقرأنی  رسول اﷲ صلی  اﷲ علیه  و سلم  سب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  سالم . آقا باقر در تعلیقه  گوید: ابن  ابی عمیر از ابن  اسماعیل  روایت  کرده . و گویا همان  اسماعیل بن  سلام  باشد. (تنقیح...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  سبکتگین  (ناصرالدولة). پس  از وفات  سبکتگین  (378 هَ . ق .) بنا بر وصیت  سبکتگین  امرای  غزنوی  اسماعیل  پسر کوچک  سبکتگی...