 
        
            اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبدالخالق بن  عبدربه بن  ابی میمونةبن  یسار، مولی  بنی اسد کوفی . نجاشی  او را از وجوه  شیعه  شمرده  گوید: فقیه  و از خاندان  شیعی  بوده . اعمام  وی  شهاب  و عبدالرحیم  و پدر او عبدالخالق  همه  ثقت  بوده اند. اسماعیل  از ابوعبداﷲ صادق  و ابوجعفر باقر (ع ) روایت  کند. کتابی  دارد که  عده ای  از او روایت  کرده اند.شیخ  طوسی  نیز در کتب  خود او را یاد کرده  ولیکن  گاهی جعفی  و گاهی  اسدی  خوانده  است . مامقانی  در تنقیح المقال  اقوال  مختلف  در توثیق  و عدم  توثیق  او از متأخران آورده  است . رجوع  به  تنقیح المقال  ج 1 ص 136 و137شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ذوّادبن  علیة. محدث  است  و ابوکریب  از او روایت  کند.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ذی النون  ملقب  بظافر. رجوع  به  ظافر و فهرست  حلل السندسیة ج  2 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ذی النون .چون  اتابک  نورالدین  و ذوالنون  دانشمندی  به  اندک  زمانی  درگذشتند، قلج ارسلان  باز آن  بلاد در تصرف  آورد و ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  رافع مکنی  به  ابورافع. محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  رافع مدنی . شیخ  طوسی  در رجال  خود او را در عداد اصحاب  سجاد (ع ) شمرده . (تنقیح المقال  ج  1 ص  133)
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  رجاء. محدث  است . ابن  قتیبة بوسائطی  از اعمش  نقل  کند که  گفت : کان  اسماعیل بن  رجاء یجمع صبیان الکتاب  فیحدثهم  کی  ل...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  رجاء الزبیدی  مکنی  به  ابواسحاق . محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  رزین بن  عثمان  خزاعی  مکنی  به  ابوالقاسم . وی  پسر برادر دعبل  شاعر خزاعی  است  و در واسط منزل  داشت . ابن  غضائری  در ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  رشید. ابن  ابی اصیبعه  بوسایطی  از او روایت  کند. (عیون الانباء ج  1 ص  261).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ریاح بن  عبیده ٔ سلمی  کوفی . آقا باقر بهبهانی  در تعلیقه ٔ رجالیه  و علامه ٔ حلّی  در توضیح الاشتباه  رباح  را از ماده ٔ...