 
        
            اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن  عماربن  عیینةبن  الطفیل  الاسدی . یکی  از مشاهیر شعرای  عرب . وی  دولت  اموی  و عباسی  را درک  کرده  و در کوفه  نزول  کرد و بمدّاحی  و هجاء و عیش  و عشرت  و ساز و آواز مایل  و شیفته  بود. او دوستی  صادق  موسوم  به  ابن  رامین  در کوفه  داشته  که  خانه ٔ وی  بکثرت  کنیزان  خوش آواز ممتاز بود و از این رو شاعر از آن جا دل  کندن  نمیخواست  زیرا لعبتی  ربیحه  نام  که  مغنیه  و از کنیزان  عرب  بود دل  از وی  ربوده  بود. امیر کوفه  وی  را متهم  به  تبعیت  از شراة (فرقه ای  از خوارج ) کرد و گفت  که  آنان  در منزل  او اجتماع  کنند و وی  از دعاة مختار باشد، پس  او را بزندان  افکند و بعدها حکم بن  صلت  او را آزاد کرد. وی  هَجّائی  تندزبان  بود. رجوع  به  اعلام  زرکلی  (در کلمه ٔ ابن  عمار) و قاموس  الاعلام  ترکی  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی زیاد سَکونی   ۞  شعیری . شیخ  طوسی  اورا در عداد اصحاب  صادق  (ع ) شمرده  گوید: همان  اسماعیل بن  مسلم  کوفی  است . و...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی زیاد سُلَّمی  کوفی . شیخ  طوسی  او را در شمار اصحاب  صادق  (ع ) آورده ، لیکن  او را اسماعیل بن زیاد خوانده  است ، ولی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی زید الابوی . مافروخی  وی  را در شمار متقدمین  اهل  ادب  اصفهان  یاد میکند. (محاسن  اصفهان  چ  طهران  ص 32).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی سارة.وحید بهبهانی  محمد باقر در تعلیقه ٔ رجالیه ٔ خود روایتی  از کتاب  کافی  از او استخراج  کرده  گوید: گویا او برادر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی سعد تونی  الصوفی ، از مردم  تون  خراسان . وی  از نصراﷲ خشنامی  روایت  دارد و عمربن  احمد العلیمی  از وی  روایت  کند. ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی  سِمال  یا سَمّال . وی  و برادر او ابراهیم  پسران  ابوبکر محمدبن  الربیع ابی السمال  سمعان بن  هُبَیرةبن  مساحق بن  ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی سهل بن  نوبخت . وی  مشهورترین ِ پسران  ابوسهل  است  که  اخبار او با ابونواس  مشهور شده  و این  شاعر تیززبان  او را هج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی صالح  کرمانی ، مکنی  به  ابوسعد مؤدن . او راست : کتاب  اربعین .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی صباح . رجوع  به  اسماعیل بن  صباح  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی طاهربن  عبدالرحیم . مافروخی  قطعه ای  عربی  از او در وصف  اصفهان آورده  است . (محاسن  اصفهان  چ  سیدجلال  طهرانی  ص 1...