اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  یزیدبن  حریث بن  مَردانبِه  القطان  مکنی  به  ابواحمد. متوفی  بسال  260 هَ . ق . یا اندکی  پیش  از آن . و در آخر ایام  عمر وی  بعض  احادیث  او در حافظه ٔ وی  بهم  آمیخت  و وی  مذکور بزهد و عبادت  و نیکوحدیث  است  و غرائب  و فوائد او بسیار است . او راست : المسند. و تفسیر. محمدبن  حُمَید الرازی  ازو روایت  دارد و وی  از سفیان بن  عیینه  و بِشْربن  السری  و وکیع و انس بن  عیاض  و معن  و یحیی بن  سُلَیم  و ولیدبن  مسلم  و عبدالرحمن بن  مهدی  و ابی داود و ابی جابر روایت  کند. (ذکر اخبار اصبهان  ج  1 ص  209).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  احمدبن  حسین بن  ابراهیم  شواء، کوفی الاصل  حلبی  المولد و المنشاء و المدفن . وی  پدر ابوالمحاسن  یوسف بن  اسماعی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی  شاعر. بیرونی  در الجماهر (ص  74) قطعه ای  از او نقل  کرده  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  اسحاق بن  ابی سهل بن  نوبخت  مکنی به  ابوسهل  (237-311 هَ . ق .). نجاشی  در رجال  او را یاد کرده  گوید: شیخ المتک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  اسماعیل بن  الیحیی بن  بنان  الخطبی  مکنی  به  ابومحمد. وی  از حارث بن  ابی اسامة و کریمی و عبداﷲبن  احمد و جز آن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  حسین بن  زنجویه  رازی  بصری  مکنی  به  ابوسعد. سمّان  حافظ متقن  معتزلی . وی  شیخ  معتزله  و عالم و محدث  ایشان  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  حسین  سمان  مکنی  به  ابوسعید. شیخ  حرّ عاملی  در کتاب  امل الاَّمل  و شیخ  منتجب الدین  در الفهرست  نقل  کرده ان...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  رَزین بن  عثمان بن  عبدالرحمان بن  عبداﷲبن  بُدیَل  بن  وَرقاء خزاعی  مکنی  بابوالقاسم . شیخ  طوسی  او را در عداد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  زنجویة الرازی  السمان  حافظ، مکنی  به  ابوسعید یا ابوسعد. رجوع  به  اسماعیل بن  علی بن  حسن بن  زنجویه  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  سعدان  مکنی  به  ابوالفضل واسطی  مقری . او راست : دررالافکار فی القراآت  العشر.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  شاهنشاه  صاحب  حماة، ملقب  به  عمادالدین . وی  اللطائف  السنیة عدولی  را مختصر کرده  است . رجوع  به  ابوالفداء اس...