اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  یزیدبن  حریث بن  مَردانبِه  القطان  مکنی  به  ابواحمد. متوفی  بسال  260 هَ . ق . یا اندکی  پیش  از آن . و در آخر ایام  عمر وی  بعض  احادیث  او در حافظه ٔ وی  بهم  آمیخت  و وی  مذکور بزهد و عبادت  و نیکوحدیث  است  و غرائب  و فوائد او بسیار است . او راست : المسند. و تفسیر. محمدبن  حُمَید الرازی  ازو روایت  دارد و وی  از سفیان بن  عیینه  و بِشْربن  السری  و وکیع و انس بن  عیاض  و معن  و یحیی بن  سُلَیم  و ولیدبن  مسلم  و عبدالرحمن بن  مهدی  و ابی داود و ابی جابر روایت  کند. (ذکر اخبار اصبهان  ج  1 ص  209).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  صالح  فلجی  عراقی مولد، جزائری مسکن . محدث  است . رجوع  بروضات  الجنات  ص  377 س  2-3 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  عبداﷲبن  عباس . عم  ابوالعباس  سفاح  اولین  خلیفه ٔ عباسی  است . در تاریخ  132 هَ . ق . در اثر تعقیب  مروان  حماد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  طیب بن  محمدبن  علی  عنبری  مکنی  به  ابوالعباس  (شیخ  رئیس  وزیر). منشاء و مولد او قصبه ٔ سبزوار بوده  است ، و ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  علی  دعبل  خزاعی . محدث  است . رجوع  بروضات الجنات  ص  278 س  1 و 2 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  محمودبن عمربن  شاهنشاه بن  ایوب . رجوع  به  ابوالفداء و ایران  باستان  ج  1 ص  105 و اسماعیل بن  علی بن  شاهنشاه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی  ایوبی . رجوع  به  ابوالفداء اسماعیل بن  علی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن  علی  حنبلی  بغدادی . فقیه  حنابله  و مقدم  ایشان  در بغداد بود. (روضات الجنات  ص  54 س  3-4).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی  خضیری . از مردم  اعمال  دجیل  و از ناحیه ٔ نهر تاب . وی  فاضلی  متمیز و سخنگویی  بلیغ و بارع  بود و او را در فن  بلا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی  خطیبی . او راست : کتاب  تاریخ .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی  عباسی . رجوع  به  اسماعیل بن  علی بن  عبداﷲ عباس  و البیان  و التبیین  چ  حسن  السندوبی  ج  1 ص  210 شود.