اسید
نویسه گردانی:
ʼSYD
اسید. [ اَ ] (اِخ ) ابن ساعدة الانصاری . صحابی است . (تاج العروس ).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اصید. [ اَص ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) کژگردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (بحر الجواهر) ۞ (مهذب الاسماء). المائل العنق . (اقرب الموارد)....
عصید. [ ع ِص ْ ی َ ] (ع ص ) متهم به شر. (منتهی الارب ). || ابنه زده و مأبون ، یعنی آنکه علت مشایخ دارد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (...
عصید. [ ع َ ] (ع ص ) چیز پیچیده شده . معصود. (از اقرب الموارد). و رجوع به عُصود شود.