اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اشعرة

نویسه گردانی: ʼŠʽR
اشعرة. [ اَ ع ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ شعار. (اقرب الموارد). رجوع به شعار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
اشارة. [ اِ رَ ] (ع مص ) اشاره . اشارت . انگبین چیدن . (منتهی الارب ). انگبین رُفتن . عسل چیدن . || ریاضت دادن اسب را. || سوار شدن بر اسب...
عشارة. [ ع ُ رَ ] (ع اِ) ده یک پاره ٔ هر چیز شکسته . (منتهی الارب ). قطعه ای از هر چیز که به ده قسمت تقسیم شده باشد. (از اقرب الموارد).
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: آماژه ãmâže (کردی)، ویانجه viânje (سنسکریت: vianjana) ****فانکو آدینات 09163657861
اشاره /'ešāre/ ۱. نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت. ۲. با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن. ۳. (اسم...
عشاره . [ ع َ رَ ] (اِخ ) نام زمینی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 800 تن . آب آن از رودخانه ٔ شاهور. محصول آن غ...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: بژناماژه bežnâmâže (بژنا + آماژه: اشاره «کردی») **** فانکو آدینات 09163657861
اشاره فهم . [ اِ رَ / رِ ف َ ] (نف مرکب ) کنایه از زیرک است . ایمافهم . (انجمن آرای ناصری ).
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ناماژه nâmâže (نام + آماژه ãmâže: اشاره. «کردی») **** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: راناب آماژه rânâb-ãmâže (راناب از کردی: rânâw: ضمیر + واژه ی کردی آماژه: اشاره) ****فانکو آدینات 091636...
اسم اشاره . [ اِ م ِ اِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در زبان عربی ، یکی از معارف است و آن اسمی است که برای معنی مشارالیه وضع شده ب...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.