اصلاء
نویسه گردانی:
ʼṢLAʼ
اصلاء. [ اِ ] (ع مص ) اصلاء چیزی ؛ در آتش درآوردن آنرا و نگاه داشتن در آن . (از قطر المحیط) (از المنجد). در آتش آوردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13) (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). به آتش درآوردن و ملازم و مقیم درآوردن در آتش . (منتهی الارب ). || انداختن در آتش برای سوزاندن . (از قطر المحیط) (از المنجد). در آتش افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). به آتش درانداختن . (منتهی الارب ). || اصلاء کسی دست خود را؛ گرم کردن آنرا. (از المنجد). || فروهشته گردیدن صلای ستور از جهت قرب نتاج (صلا موضعی است در مؤخر ستور). (از منتهی الارب ). اءَصْلَت الناقة؛ استرخی صلاها لقرب نتاجها. (قطر المحیط).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اصلاً و ابداً. [ اَ لَن ْ وَ اَ ب َ دَن ْ ] (ق مرکب ) بهیچرو. هرگز. بهیچوجه . و رجوع به اصلاً شود.
اصلاً و فرعاً. [ اَ لَن ْ وَ ف َ عَن ْ ] (ق مرکب ) مایه و سود. سرمایه و بهره .