اضرع
نویسه گردانی:
ʼḌRʽ
اضرع .[ اَ رُ ] (اِخ ) جایی است در شعر راعی :
فابصرتهم حتّی رأیت حمولهم
بانقاء یحموم و ورّکن اضرُعا.
ثعلب گوید: اضرع کوهها یا کوههای خردی (تپه ها) است . (از معجم البلدان ). و خالدبن جبله گوید پشته های خردی است . (از لسان العرب ).
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
اذرع اکباد. [ اَ رُ ع ُ اَ ] (اِخ ) موضعی در قول تمیم بن مُقبل :أمْسَت بأذرُع اکباد فحم ّ لهارکب ٌ بلینةَ أو رکب ٌ بساوینا.(معجم البلدان ).
وامق و عذرا از عشاق مشهور ادب پارسی هستند. داستان عشق این دو، سرچشمهٔ یونانی[۱] دارد.داستان وامق و عذرا پیشینه ادبی عنصری ملک الشعرای دربار غزنوی، قدی...
«وامق و عذرا» عنوان فارسی داستانی یونانی الاصل است که احتمالا در دوره انوشیروان به زبان پهلوی درآمده است. ظاهرا اصل داستان در قرن سوم ه. ق موجود بوده ...
وادی عذراء. [ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ناحیه ٔ سرسبزی است در سرقسطه ٔ اندلس که از باغها و اشجار زیبا احاطه شده است . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 191).
اصابع عذراء. [ اَ ب ِ ع ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصابعالعذاری شود.