اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اطا

نویسه گردانی: ʼṬA
اطا. [ اَ ] (اِ) درخت پده است که بعربی غرب خوانند و آنرا هیچ ثمر نیست و صمغ آن بهترین بوده است و تا زخمی بپای آن نزنند و نشکافند صمغ از آن برنیاید، عصاره ٔ برگ آنرا بر گوشی که از آن ریم می آمده باشد بچکانند نافع بود. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). مأخوذ از یونانی ، درخت پده که به تازی غرب خوانند و صمغ و عصاره ٔ برگ آنرا در طب استعمال کنند. (ناظم الاطباء). درخت غرب است . (اختیارات بدیعی ). بیونانی درخت غرب است . (تحفه ). و در فهرست مخزن الادویه آمده است : اطا و اطاطاس ، بیونانی درخت غرب است که بفارسی وشک نامند. و در مخزن الادویه ذیل غرب چنین است : بیونانی اطا و بشیرازی وزک و به اصفهانی وشک و در تنکابن و دیلم اوجا نامند. و صاحب الفاظ الادویه در ذیل اطا آرد: ارطی ، و در ذیل ارطی نویسد: رومی ، درخت زودک ۞ معروف ، سپیدا. و ابن بیطار آرد: درخت غرب است به یونانی ، و در غرب بیاوریم ،و در ذیل غرب مینویسد: دیسقوریدوس در اول گوید: اطاء است و لکلرک آن را سُل ۞ ترجمه کرده که بمعنی درخت غرب است . بنابراین نامهای گوناگون کلمه در لهجه های مختلف فارسی و زبانهای دیگرعبارت است از: اطاطاس ، ارطی ، وزک ، زودک ، وشک ، سپیدا، اوجا، غرب . رجوع به غرب و دیگر مترادفات آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اتاء. [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اَتاء و اَتی ّ.
عطاء. [ ع َ ] (ع اِمص ، اِ) عطا. دهش . (منتهی الارب ). دادن بخشش را. (از اقرب الموارد). رجوع به عطا شود. || آنچه بخشیده شود. (منتهی الارب )....
عطاء. [ ع ِ ] (ع مص ) عطا نمودن . (از منتهی الارب ). چیزی را به کسی دادن . (از اقرب الموارد). || ورزیدن جهت اهل و دادن آنچه خواسته ٔ آنها ...
عطاء. [ ع َ ] (اِخ ) جدی است جاهلی و فرزندان او بطنی از بنی مهدی از جذام از قحطانیه را تشکیل می دهند. و مساکن آنان در بلقاء دیار شام بوده ...
عطاء. [ ع َ ] (اِخ ) مشهور به مقنع خراسانی . شعبده باز مشهور. وی قصار و از اهالی مرو بود و از راه تناسخ ادعای خدائی کرد و می گفت ربوبیت از اب...
عطاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی رباح ، مکنی به ابومحمد. فقیه قرن اول هجری . رجوع به عطاء (ابن سلم بن ...) و ابن ابی رباح شود.
عطاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی مروان اسلمی ، تابعی است . رجوع به ابومصعب (عطاء...) شود.
عطاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی مسلم بلخی ، مکنی به ابوعثمان یا ابوایوب . از محدثان برگزیده ٔ بلخ بود و به سال 135 هَ . ق . درگذشت . (از صفة الص...
عطاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی میمونة. تابعی است . رجوع به ابومعاذ (عطاء...) شود.
عطاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مدینی . شاعری قلیل الشعر است . (از الفهرست ابن الندیم ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.