اطرش
نویسه گردانی:
ʼṬRŠ
اطرش . [ اَ رَ ] (ع ص ) کر. ج ، طُرْش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه آلت شنوایی وی از کار بازماند. مؤنث : طَرْشاء. (از اقرب الموارد). گران گوش . (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اطرش . [ اَ رَ ] (اِخ ) (متولد 1917 م .) فرید. موسیقی دان و آهنگ ساز و هنرپیشه ٔ معاصر عرب که در سویداء سوریه به جهان آمد و سپس با مادر و خواهر...
اطرش . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام خاندانی است در جبل دروز که در حوادث انقلاب مردم آن ناحیه بر ضدفرانسه (1925 م .) شهرت یافتند. (از اعلام المنجد)...
آتَرْش چیثْرَ (اوستایی) 1ـ آتش گونه، آتش چهره، درخشان چون آتش. 2ـ نژاد آتشین. 3ـ به آسانی سوختن. سزاوار سوختن، مواد محترقه