گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اطفار نویسه گردانی: ʼṬFAR اطفار. [ اِطْ طِ ] (ع مص ) فروبردن و درآویختن ناخن در چیزی ، یا اِظِّفار است . (از متن اللغة). رجوع به اِظِّفار شود. || داخل کردن سوار پای خود را در زیر بغل دست اسب ، و این عیب سوار است . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۷ ثانیه واژه معنی اطفار اطفار. [ اِ ] (ع مص ) داخل کردن سوار پای خود را زیر بغل دست اسب ، و آن عیب است مر سوار را. (از منتهی الارب ). اطفار سوار اسب را؛ دو پای خو... اطفار اطفار. [ اَ ] (از ع ، اِ) در تداول عامه ، بجای اطوار. رجوع به اطوار شود.- اطفار آمدن ؛ اطوار آمدن . رجوع به اطوار شود. اتفار اتفار. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) افزون شدن . اتفار اتفار. [ اِ ] (ع مص )دراز شدن موی بینی تا تفره یعنی مغاکچه ٔ لب پائین . || اَتفرَ الطلح ؛ جوانه ٔ طلح بیرون آمد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود