اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اظهر

نویسه گردانی: ʼẒHR
اظهر. [ اَ هََ ] (ع ن تف ) روشن تر و آشکارتر. (آنندراج ). آشکارتر و ظاهرتر. آشکارتر و نمایان تر. (ناظم الاطباء) :
فضل تو ظاهر است بر همه کس
کرم تو ز فضل تو اظهر.

سوزنی .


- علی الاظهر ؛ بنابر آنچه آشکارتر و پیداتراست .
- و هوالاظهر ؛ و آن آشکارتر است . و آن واضح تر است .
- امثال :
اظهر من الشمس ؛ روشن تر و نمایان تر از آفتاب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن مِنقَر. مؤلف تاج العروس گوید: ازهربن منقر و یقال منقد من اعراب البصرة اخرجه الثلاثة. و او را از صحابه یاد کند.
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن نعمان . مکنی بابی الطبیب . وی از ابوالحسن علی بن رضوان طبیب سوءالاتی در باب اورام کرده و او رساله ای در جواب ...
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن الولید. محدث است و جریربن عثمان از او روایت کند.
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن یحیی . مؤلف تاریخ سیستان آرد: ((پس چون بزرگی یعقوب پیدا گشتن گرفت و ایزد تعالی فتحها همی کرد، ازهر را بر خوارج...
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن یونس عبدی . محدث است و از ابراهیم شکستانی روایت دارد.
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابومعاویة. تابعی است .
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابومعبد. محدث است .
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) الحمانی مکنی بابی النجم . او از ابی رجاء عطاردی و از او زیدبن الحباب روایت کند.
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) خر. رجوع به ازهربن یحیی شود.
جامع ازهر. [ م ِ ع ِ اَ هََ ] (اِخ )مسجد معروف قاهره است این اولین جامعی است که در قاهره بنا گردیده همچنانکه جامع عمروبن عاص اولین جامعب...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.