اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اعتثام

نویسه گردانی: ʼʽTṮAM
اعتثام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) یاری خواستن از کسی و سود گرفتن از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یاری خواستن و سود گرفتن . (آنندراج ). طلب یاری کردن و سود بردن از آن . (از اقرب الموارد). و به این معنی با «باء» متعدی شود.
- امثال :
«الا اکن صَنَعاً فانی اعتثم » ؛ ای ان لم اکن حاذقاً فانی استعین باهل الحذق . (اقرب الموارد). و در منتهی الارب مثل فوق چنین تفسیر شده : ای ان لم اکن حاذقاً فانی اعمل علی قدر معرفتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
|| دراز نمودن دست را.(آنندراج ). اعتثم بیده ؛ دراز نمود دست را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلند کردن یا دراز نمودن دست . (اقرب الموارد). || سست دوختن توشه دان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دوختن توشه دان را بدون استحکام . عَثم . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
اعتسام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نعل و موزه ٔ کهنه خریده پوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کفش و موزه ٔ کهنه گرفتن آنگاه پوشیدن ...
اعتصام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازماندن ازگناه به امید لطف پروردگار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). خود را از گناه محفوظ داشتن . (آنندراج ) (غیاث...
اعتصام الدین . [ اِ ت ِ مُدْ دی ] (اِخ ) شیخ ... یکی از دانشمندان هندوستان است . در تاریخ 1180 هَ . ق . کشورهای انگلستان و فرانسه را سیاحت نم...
اعتصام جستن . [ اِ ت ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) پناه بردن . تمسک نمودن : در اندرون حصار گریختند و به سور و قصور آن اعتصام جستند. (ترجمه ٔ تاریخ ی...
اعتصام کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با استواری و استحکام گرفتن . (ناظم الاطباء) : در دین چو اعتصام بحبل المتین کنندآن به که مطلع سخن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.