اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اعتماد

نویسه گردانی: ʼʽTMAD
اعتماد. [ اِ ت ِ ] (اِخ ) یکی از شعرای خراسان است . وی در شیراز میزیسته و از اشعار اوست :
بیاد لعل تو چشمم ز اشک پرگهر است
گر این نثار ترا لایق است در نظر است .

(از قاموس الاعلام ترکی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خود باوری، احساس اعتماد به توانایی ها، شایستگی ها و داوری خویش (فرهنگ فشرده ی آکسفورد)
اعتماد افتادن . [ اِ ت ِ اُ دَ ](مص مرکب ) مورد اطمینان قرار گرفتن . وثوق و اطمینان بکسی پیدا شدن : از جمله ٔ همه معتمدان و خدمتکاران اعتماد ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
وور ایسم(voorism)یا وو ایسم (پارسی نو ) وو+ ایسم خودُستیگ(khodostig)یا خودُستی (پارسی نو ) خود+اوستیگ خودُپس تام (khodopstam) (پارسی نو) خود&#...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.