اغول
نویسه گردانی:
ʼḠWL
اغول . [ اَ وَ ] (ع ص ) عیش اغول ؛ زندگانی باناز ونعم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زندگانی آسان و فراخ . (از اقرب الموارد). یقال : هو فی عیش اغول ؛ او در عیشی فراخ است . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || ختنه ناکرده . ج ، غول . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اغول . [ اَ ] (اِمص )بگوشه ٔ چشم نگریستن . (انجمن آرای ناصری ). از روی خشم و غضب بگوشه ٔ چشم نگریستن باشد. (آنندراج ). از روی خشم و قهر بگوشه ...
اغول . [ ] (اِخ ) بایدو.... پسر طرغای و نواده ٔ هلاکو که بر بغداد و عراق حکومت داشت و بمخالفت با گیخاتو قیام کرد و سرانجام لشکریان گیخاتو را...
اغول حاجب . [ ] (اِخ ) از امرای سلطان محمد خوارزمشاه در خوارزم بود. رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی و فهرست آن شود.
اغول غایش . [ ] (اِخ ) زوجه ٔ گیوک خان که بعد ازوفات او بنا بر رسم مغولان بنیابت سلطنت قیام نمود تا قوریلتای تشکیل شود و جانشین گیوک از ...
اغول ملک . [ ] (اِخ ) یکی از پسران سلطان محمد خوارزمشاه بود که به پادشاهی نرسید. رجوع بتاریخ گزیده ص 498 و تاریخ جهانگشای جوینی ص 202...
باتو اغول . [ ](اِخ ) باتو فرزند گیوک خان بن اوکدای قاآن : ... و باتو برادران خود برکه اغول و توقاتیمور را با سپاه گران در مصاحبت منکوقاآن بموض...
تبشین اغول . [ ت َ اُ ] (اِخ ) تبشین اغول بن هلاکو. رجوع به بتشین اغول و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 85، 103، 108، 109، 369، 370 شود.
اغول غایمش خاتون . [ ] (اِخ ) زوجه ٔ گیوک خان بن اوکتای قاآن بن چنگیزخان . رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی و فهرست آن شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
آغول . (اِ) آغل . زاغه . || چشم آغول ؛ چشم آغیل .