اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

افرغ

نویسه گردانی: ʼFRḠ
افرغ . [ اَ ر ] (ع ن تف ) فارغ تر. بیکارتر. (یادداشت دهخدا).
- امثال :
افرغ من حجّام ساباط ؛ حجّامی بوده در ساباط مداین که بنسیه مردم را حجامت میکرد و هرگاه کسی برای حجامت به او مراجعه نمی کرد، مادر خود را حجامت میکرد و این کار آن اندازه تکرار شد که مادرش به فجاءة مرد، و این ضرب المثل شد. و گویند: وی یک بار خسرو پرویز را در راه سفر حجامت کرد و او مرد حجّام را از مال دنیا بی نیاز گردانید.
افرغ من فؤاد ام موسی .
افرغ من ید تفت ّ الیرمع . و رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
|| پردازنده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء). || فارغ . (یادداشت دهخدا). فارغ از کار. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
افرق . [ اَ رَ ] (ع ص ) اسب که یک ران آن از دیگری بلندتر آمده باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آن اسب که یک سرین وی برت...
افرق . [ اَ رَ ] (ع اِ) مرد یکچشم . (یادداشت مرحوم دهخدا).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.