اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

افظاء

نویسه گردانی: ʼFẒAʼ
افظاء. [ اِ ] (ع مص ) زشت خوی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
افضاء. [ اِ ] (ع مص ) هر دو راه زن که پیش و پس است یکی گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بدین معنی ناقص واوی است . (ناظم الاطباء). هر...
افظع. [ اَ ظَ ] (ع ن تف ) زشت تر. رسواتر. (ناظم الاطباء).فظیعتر. (یادداشت مؤلف ) : و استراق الشعر... افظع من سرقةالبیضاء والصفراء. (مقامات حریر...
افزا. [ اَ ] (نف مرخم ) افزاینده و افزون را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). افزاینده . علاوه کننده . زیادکننده . (ناظم الاطباء). افزاینده ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
افزع . [ اَ زَ ] (ع ن تف ) فزیعتر. (از یادداشت دهخدا).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
غم افزا. [ غ َ اَ ] (نف مرکب ) غم افزای . آنچه غم افزاید. غم افزاینده . رجوع به غم شود.
روح افزا. [ اَ ] (نف مرکب ) روح افزای . روح فزا. چیزی که بر زندگانی بیفزاید و زندگانی را دراز کند. (ناظم الاطباء). فزاینده ٔ روح . روح پرور. جان...
روح افزا. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان دماوند متصل به راه دماوند و تهران . منطقه ای کوهستانی و سردسیر است . سکن...
بوی افزا. [ اَ ] (اِ مرکب ) بوزار و ادویه ای که در طعامهاداخل کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به بوی افزار شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.