اقارب
نویسه گردانی:
ʼQARB
اقارب . [ اَ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قریب . || ج ِ اقرب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نزدیکان و خویشان . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). خویشان و برادران و تبارنزدیکتر به نسب از جانب پدران . (ناظم الاطباء). خویشان و نزدیکان در نسب خواه از طرف پدر باشند یا مادر.(ناظم الاطباء) : فضله ٔ مکارم ایشان به ارامل و پیران و اقارب و جیران میرسد. (گلستان سعدی ).
- امثال :
الاقارب کالعقارب ؛ نزدیکان چون عقربند (در گزندگی )؛ از ماست که بر ماست .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عقارب . [ ع َ رِ ] (ع اِ) ج ِ عَقرب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عقرب شود : دبیب عقارب بلا و صریر جنادب هوا بیفتاد. (ترجمه ٔ ...
عقارب . [ ع َ رِ ] (اِخ ) قبیله ای است که در قسمت جنوب جزیرةالعرب نزدیک عدن ، سکونت دارند. (فرهنگ فارسی معین ).