اقطاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قطیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قطیع شود. || ج ِ قِطع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به ...
اقطاع . [ اِ ] (ع مص ) سرزنش نمودن . || غلبه کردن بحجت بر کسی . || سپری گردیدن آب چاه . || بسنده شدن جامه . (منتهی الارب ) (ناظم الا...
در سرزمین های مفتوح و مغلوب آنان به وجود آمده بود، متوقّف ساخت و هر چند در نخستین مراحلِ توسعه طلبی و کشورگشایی راه و رسمِ حاکم بر زندگی صحرانشینی و ا...
اقطاع ده . [ اِ دِه ْ ] (نف مرکب ) کسی که زمین را باقطاع به کسی دهد : این ده که حصار بیهشان است اقطاع ده زبون کشان است . نظامی .اقطاع ده ...
اقطاع خوار. [ اِ خوا / خا ](نف مرکب ) آنکه از درآمد و سود اقطاع بهره برد. راتبه دار. مقرری گیر : تا همگی شبانکارگان سپاهی و سلاح ور و اقطاع خو...
نظام اقطاع یا واگذاری و اجاره املاک خالصه سلطان به امیران و منسوبان پادشاه، که از مدتها قبل در دستگاه خلفا سابقه داشت، در دوران فرمانروایی سلاجقه در س...
رعیتداری ، سرفداری یا سرواژ(به فرانسوی: Servage) به موقعیت اجتماعی-اقتصادی روستاییان ناآزاد در نظام فئودالیته اشارهدارد. رعیتداری چهرهٔ نرمشدهٔ ب...