اجازه ویرایش برای همه اعضا

اقطاع

نویسه گردانی: ʼQṬAʽ
در سرزمین های مفتوح و مغلوب آنان به وجود آمده بود، متوقّف ساخت و هر چند در نخستین مراحلِ توسعه طلبی و کشورگشایی راه و رسمِ حاکم بر زندگی صحرانشینی و ایلی را در ممالک مفتوحه برقرار ساختند، امّا در دورانی که ایلخانان مغول، ایرانی مآب شدند، کوشیدند تا نفوذ قبیله یی و اندیشه های ایلی را تابع موازین حاکم بر حکومت مدنی و شهری درآورند و با مسلمان شدن غازان، هفتمین ایلخان سلسله هولاکوییان، در سال 694ه.ق آرام آرام راه و رسم فرمانروایی خود را تا آن جا که ممکن بود، با قوانین شریعت اسلامی سازگار ساختند و بدین ترتیب تغییراتی در رابطه میان زمین داران و مالکان با دولت و دیوان و کشاورزان به وجود آمد، زیرا این قبیل موارد که با تأمین اقتصادی و مالی رابطه یی تنگاتنگ داشت و در کمّ و کیف و چگونگیِ آبادانی و یا ویرانی کشور و میزان دریافت مالیات و انباشت خزانه حکومت تأثیرات عمده و گسترده برجای گذاشت، از مسایل مهمّ کارگزاران دولت در عهد ایلخانان محسوب می شد.

پی آمدِ آنیِ یورش مغول بر ایران، ویرانی شهرها و فرار ساکنان آن از بیم کشتار و قتل عام بود که در نتیجه اراضی مسکونی را خالی و املاک مزروعی را به کلّی بایر و ویران ساخت(1) و به جز سرزمین فارس و قلمرو حکومت اتابکان که با پرداخت باج، از خرابی و انهدام تا حدودی ایمن و مصون مانْد، مغول ها سرزمین های تحت استیلای وحشیانه خود را «یورت» و متعلّق به خاندان سلطنتی می دانستند و آنها را چراگاه اغنام و احشام خود و محلّ سکونت اتباع خود ساختند و برای مردم مغلوب که صاحبان حقیقی آن بودند، هیچ گونه حق و حقوقی قایل نبودند و غَصب و تصاحبِ ملک و مال مردم را حقِّ خود شمردند و با سلب مالکیّتِ افراد و سپس وراثت! و غصب و تصرّف جابرانه، زمین ها را از آن خود ساختند و آن را به انواع یورت، دیوانی، اینجو، اوقاف و ملکی تقسیم کردند.

زمین های یورت، ادامه راه و رسم بیابان گردی بود که در نخستین وهله بر مالکیّت بر زمین دلالت نداشت.

زمین های اینجو، زمین های خالصه یی بود که در میان اعضای خاندان شاهی تقسیم

______________________________

1. جوینی، عطاملک: ج 1، ص 118.

می گردید و عایداتش اغلب صَرفِ مخارج دستگاه شاهی و افرادِ خانواده او و گاه بنا بر ضرورت و مصلحت، صرفِ نگه داری سپاه می شد که این زمین ها از پرداخت مالیات دیوانی هم مُعاف بود.

تفاوت زمین های متعلّق به دولت با زمین هایی که در اختیار خاندان سلطنت بود، چندان روشن نبود چنان که امتیاز میان زمین های «دیوانی» و «اینجو» نیز همیشه شفّاف نبود. مُراد از «ملکی» نیز املاک خصوصی خرده مالک بود و همواره این بیم وجود داشت که از جانب حکومت ضبط و مصادره شود و به صورت «اینجو» درآید چنان که ایلخانان و عاملان و گماشتگان ایشان هر گاه فرصت می یافتند، املاک دشمنان و رقیبان خود را ضبط می کردند. برای مثال، رشیدالدّین فضل اللّه در دوران وزارت در عهد فرمانروایی غازان خان [703694ه.ق = 13041295م] فرمان داد که املاک شرف الدّین مظفَّر (پدر مبارزالدّین مظفّری که سلسله آل مظفّر در فارس را بنیاد نهاد) را که در ناحیه یزد واقع بود، به تصرّف دیوان درآورند و چون با اعتراض فرزندش شرف الدّین مواجه شد که دو سال در قلمرو دربار اقامت کرد، املاک خانوادگی را از «سلطان» بازپس گرفت و غازان او را به «میبُد» روانه ساخت.

به هر حال چون به دلیل ضعف قدرت حکومت مرکزی، خاصّه پس از درگذشت ابوسعید بهادرخان در 736ه.ق = 1335م، غصب املاک و اراضی مزروعی، توسّط عاملان و گماشتگان رسمی معمول و متداول بود، بعید نیست که برخی از اموال خود رشیدالدّین نیز از طریق مصادره اموال دیگران حاصل شده باشد.(1)

اداره اغنام و احشام و گلّه هایِ فراوانِ بزرگان مغول و امیران و وزیران و گماشتگان آنها به مأموران ایلخان که «قبانچی» نامیده می شدند، سپرده شده بود و این مأموران

______________________________

1. در فارسنامه (ج 2، ص 42)، فسایی مطلبی را آورده است که بر تاراج اموال و دست به دست شدن املاک سادات اینجو دلیلی آشکار است که از نقل آن بنا بر رعایت اجمال و اختصار خودداری گردید. چنان که اشعار می دارد، در تاریخ تألیف فارسنامه [1304ه.ق / 71886م] جاه و مقام سادات اینجو تنزّل یافته بود و برخی از آنان در املاک موروثی خود به سر می برده اند و برخی دیگر در محاکم شرع به تحریر سند و قباله اشتغال داشته اند.»

همواره مایه نگرانیِ روستانشینانی بودند که در مجاورت چراگاه ها به سر می بُردند و در صدد تاراج و غصب و تصاحب زمین های مزروعی بودند.

مغولان با استیلای گسترده بر کشور، مالیات ها و عوارضی را وضع کردند که مردم سالیانه دو بار در نوروز و آغاز پاییز و ظرف مدّتِ بیست روز می پرداختند. امّا مالیات عشایر در سال یک نوبت و تنها در نوروز بود.

از طرح شکایت نامه های متواتر که در ادب فارسی نیز با کنایاتی ابلغ از تصریح آمده است، چنین بر می آید که مغولان به رسم و راهِ برنهاده و قرار و مدار خود نیز وفادار نبوده اند. چنان که در طیّ ترجیع بند زیبای شیخ اجلّ «سعدی» می خوانیم:

از بهرِ خدا که مالکان جور چندان نکنند بر ممالیک
شاید که به پادشه بگویند تُرکِ تو بریخت خون تازیک...
و در یرلیغی (فرمانِ مغولی و ایلخانی) نیز که در تاریخ مبارک غازانی آمده است، چنین می خوانیم:

«این اقطاع بر مردم چریک که بِقَلان در آمده اند و کوچ دهند، مقرّر است.»(1)

***

و «قلان» در معنای وسیعش نوعی بیگاری و کار بی پاداش و مُزد بوده است که به جای خدمات نظامی و یا برای انجام کارهای کشاورزی و یا عام المنفعه معمول بوده است.

مأموران محلّی نیز که به «باسقاق» معروف بودند و گاه از سوی فرماندهان نظامی به وصول عوایدِ ملکی و مالیات گماشته می شدند، در ولایاتی که خراج دیوان، به صورت جنس و با تقویم ارزش، سهم معیّنی از غلّه بود با اعمال قدرت و قهر و غلبه بیش از حدِّ مقرّر از روستاییان می گرفتند و برای بیشتر گرفتن، حیلت ها به کار می بستند و در مواردی در طیِّ یک سال چند بار مالیات وصول می کردند و چون تنها پشیزی از مالیاتی را که گرفته بودند، به خزانه کشور می دادند، خزانه، با وجود انواع مالیات و حق و حساب و باج و خراج آن هم به جبر و عُنف، همواره تهی بود.

______________________________

1. رشیدالدّین فضل اللّه همدانی: ص 308.

در این عصر در برخی از مواقع دولت، وصول مالیاتِ ولایات را به صورت مقاطعه، پس از برقراری قرار داد، به افرادی خاص واگذار می کرد و این دسته چندین برابر میزانِ مقاطعه را از مردم می گرفتند و چه بسا به دیوان پرداختی نداشتند و با این اوضاع و احوال هر گاه حکومت به منظور تجهیز کارهای لشکری و یا نگاهداری مرزها و یا حفظ مصالح کشور نیاز به تأمین مالی پیدا می کرد، به ناچار با وضع مالیات زاید (نماری) و مصادره اموال و گرفتن مساعده از مردم و کارهایی از این قبیل، کشور را با تزلزل و هرج و مرج و لشکرِ بی ساز و برگ و ناتوان، به گونه یی موسمی و گذرا اداره می کرد.

عاملان و گماشتگانِ حکومت اغلب انگل و مزاحم روستاییان بودند و ایلچیان در صفوفِ طولانی با همراهانشان زمان عبور از روستاها، مردم آنجا را به فراهم کردن ساز و برگِ مورد نیاز سپاهیان خود و تأمین خوراک همراهان و علوفه مواشی وامی داشتند و چون از پشتیبانی حکومت برخوردار بودند و امکانات فراوان در اختیار داشتند، عامدانه آتش اختلافات محلّی را دامن می زدند و با ماجراجویی و بلواآفرینی می کوشیدند که به بهانه فرو نشاندنِ اغتشاش، از مردم باج و امتیازات گوناگون بگیرند و دسته اخیر که گروهی بدکار و بدنام و متجاوز و متعدّی به روستانشینان بودند، آن چنان بلایی بر سرِ روستاییان می آوردند که راهزنان نیز خود را «ایلچی» وا نمود می کردند! و چارپایانِ کشاورزان و مردم عادی را به عُنف می گرفتند(1)، چنان که شکارچیان نیز در بیدادگری به روستاییان، از گروه های فوق دستِ کمی نداشتند.(2)

کوتاه سخن آنکه عاملان حکومت چنان رفتار ددمنشانه یی با مردم کرده بودند که به محض نزدیک شدنِ گیرندگان مالیات، اهالی روستا سراچه و کاشانه را رها ساخته، فرار را برقرار بر می گزیدند و آنها که امکان فرار نداشتند و نمی توانستند به جایی بروند، در کاریزها و در میان ریگ ها پنهان می شدند(3) و کار چنان شده بود که گفته اند: «به راستی هرگز مملکت خراب تر از آن ایّام نبوده است.»(4)

ملاحظه مطالب فوق که اندکی از بسیار و مشتی از خروارِ مندرجاتِ اسناد و

______________________________

1. رشیدالدّین فضل اللّه همدانی: ص 27.

2. همان، صص 341،348.

3. همان، صص 249،300.

4. همان، ص 349.

کتاب هایی است که برای تحقیق و تحریر این مقاله به آنها مراجعه کرده ام، مرا به یاد حکایاتی از گلستان سعدی انداخت که به عنوان داستان دلبران در حدیث دیگران، معرِّفِ اوضاع و احوال زمان و روزگار تیره و تاریک در عهد ایلخانان است که در تأیید قلمرو ادبیّات بر رویدادهای تلخ تاریخی نقل می کنم:

I

«غافلی را شنیدم که خانه رعیّت خراب کردی تا خزینه سلطان آباد کند! بی خبر از قول حکیمان که گفته اند: هر که خدای را عزّوجلّ بیازارد، تا دل مخلوقی به دست آرد، خداوند تعالی همان خلق را بر او گمارد تا دمار از روزگارش برآرد...»

[گلستان، باب اوّل، ص 42، تصحیح مرحوم قریب]

II

«ظالمی را حکایت کنند که هیزم درویشان خریدی به حیف و توانگران را دادی به طرح، صاحبدلی در حقِّ او گفته بود:

ماری تو، که هر که را ببینی بزنی یا بوم که هر کجا نشینی بکنی...»
[همان، ص 48]

و امّا «إقطاع» مرادف کلمه «نان پاره» در فارسی است و اقطاع و قطیعه، زمینی بوده است که حکومت به کسی واگذار می کرد تا از درآمد و عواید آن، مقرَّریِ خود را بردارد و مخارج ابواب جمعیِ خود را از چریک بپردازد و تفاوت آن با «طعمه» در این بوده است که اقطاع پس از مرگ اقطاع دار، در دست ورثه او باقی می مانده و تملیک منفعتی قابل انتقال به وُرّاث بوده است، بر خلافِ طعمه که به وَرَثه قابل انتقال نبوده است و مستوفیان، اقطاع و تیول را «لقمه نان» می گفتند.

به گفته قلقشندی، اقطاع منحصر به زمین نبوده بل که شامل مَعدن و گاهی جزیه و مالیات سرانه نیز می شده است و اقطاع دار سهمی معیّن از درآمدِ آن را به دیوان می پرداخته است.

فرمان اقطاع را در عهد فاطمیین مصر «سجلّ» و در عهد ایّوبیان «توقیع» و در عصر

ممالیک «منشور» می گفته اند و در عهد ایلخانان «یرلیغ» نامیده اند.(1)

سابقه «اقطاع» به دوران حکومت خلفا می رسد و به موجب أسناد و مدارک موجود، گرایش زمین دارانِ تازه به دوران رسیده همواره بر این بوده است که اقطاع را به زمین ملکی دایمی تبدیل سازند.(2)

چنان که در روزگار استیلای مغولان، «اقطاع» به صورت مالکیّت مشروط و موروثیِ زمین درآمد.(3) بارتُلْد موردی از تملّک ناحیه یی از قهستان را که سیمجوریان به مدّت چهار نسل، بنا بر رسم اقطاع متصرّف بوده اند، ذکر می کند(4) و خواجه نظام الملک تصریح می کند که:

«... دیلمان و کوهیان و مردم طبرستان و شبانکاره و مانند این (لشکریان)... اقطاع و نان پاره دارند.»(5) و ملک شاه به همه لشکریانش که ملازمت دایم درگاهش را داشتند (تابعان فئودال) و نامشان در دفتر ضبط بوده و عدّه آنها به 46 هزار نفر بالغ می شده، زمین ها را به اقطاع داده بود.(6)

در زمان ایلخانان نه تنها زمین، قنوات و أنهار، بل که اشخاص نیز شامل رسم اقطاع بوده اند و تصرّف اقطاع تنها به معنی تملّک زمین و شبکه آبیاری نبود، بلکه تملّک افراد را نیز در بر می گرفت، با این هدف که روستاییان از مقطع فرمانبرداریِ کامل داشته باشند.

در دوران فرمانروایی نخستین حُکمرانان مغول نیز زمین به لشکریان به اقطاع داده شده است، امّا تنها به سران لشکر اختصاص داشته و توده لشکریان صفی، که اغلب صحرانشینان بودند. به جایِ زمین، مواجبی بیشتر جنسی و کمتر نقدی دریافت می داشته اند و همان است که در ادبیّات فارسی به «جامگی» تعبیر شده که به معنی جامه

______________________________

1. دامادی، سیّد محمّد: ص 221، ذیل کلمه «اقطاع».

2. تاریخ مشرق در قرون وسطی، صص 9293؛ پطروشفسکی، ایلیا. پاولویچ: صص 4566.

3. حمداللّه مستوفی: صص 886888.

4. بارتلد، واسیلی ولادیمیروویچ: بخش 2، صص 249،264،265.

5. ابوعلی حسن بن نظام الملک (چاپ خلخالی): ص 73.

6. راوندی، ابوبکر محمّد بن سلیمان: صص 131، 355.

و لباس و یا «قواره پارچه» و امثال آن بوده است و این اصطلاح در «سیاست نامه»(1) و «چهار مقاله نظامی عروضی(2)» و دیگر متون نیز آمده است. امّا قبل از غازان، لشکر مغول حقوق و مرسومی نداشت. تهیه سلاح و جنگ افزار نیز با خود آنها بود و هنگام صلح هم مالیات می پرداختند و در اوایل عهد غازان که حواله هایی برای لشکریان به ولایات صادر شد، نیروهای لشکری برای وصول حواله ها، خشونت و شدّتِ عمل بسیار به خرج دادند و بر رعایا ستم می کردند، حکّام و متصرّفان نیز حواله را به موقع نمی پرداختند. در نتیجه برات ها در دست لشکریان می مانْد و یا آنکه آنها را به نیم بها به «ایداجیان» می فروختند و مردم گرفتار ظلم می شدند و به لشکر هم چیزی نمی رسید.

در نخستین سال های حکومت غازان نیز، وضع نابسامان، آشفته و خراب بود، یرلیغِ غازانی که به موجب آن ارتفاعِ [= عایدات ملک مزروعیِ]هر ولایت را در انبار ریزند و به شحنه ولایت بسپرند تا حواله ها را نقد بدهد، نیز مشکلی را نگشود. لشکریان اظهار بینوایی می کردند و به هر بهانه، خاصّه هنگام لشکرکشی ها مردم را آزار می دادند و جابرانه و جائرانه از مردم چیزها می گرفتند و هر که زورش بیشتر بود، برخوردارتر بود. ایلخان در سال 703 به موجب یرلیغی، ولایاتی را که محلّ ییلاق و قشلاق سپاهیان بود، به هر هزاره «اقطاع» داد تا همگان به یک نسبت بهره مند شوند. در فرمان غازان، جزییّات مقررّات اقطاع از سهم رعیّت و چریک و دیوان و حقوق آب و زمین و مرتع و غیره آمده است، خاصّه که تأکید شده که «رعایای هر دیه در موضع خود، زارعت کنند.» تا لشکریان به بهانه «اقطاع» رعایا را اسیر خود ندانند و به رعایت احوال ایشان و حقوق مردم دیه های مجاور نیز با تأکید سفارش شده است و به موجب مفاد این یرلیغ، صدور هر نوع برات به اقطاعات ممنوع گردید. حصّه هر هزاره به توسّط اهلِ خبرت به صده و دهه تقسیم و به افراد تسلیم شد و در دفترها ثبت گردید و در مقابل هر یک نفر چریک، موظّف بود که پنجاه مَنِ تبریز محصول به انبارِ خاصّ تحویل دهد. و برای تشویق اقطاع داران به آبادانی، مقرّر گردید هر سال، میزان زراعتِ هر کس بررسی شود و آن کس

______________________________

1. ابوعلی حسن بن علی نظام الملک: ص 179.

2. نظامی عروضی سمرقندی، احمد: ص 43.

که در عُمران و آبادانی بیشتر کوشیده، مورد لطف قرار گیرد و کسانی که تقصیر ورزیده اند مؤاخذه شوند و کیفر بینند و به طوری که از مندرجات تاریخ غازانی برمی آید، زمین های واگذاری، قابل فروش و بخشش نبود و رسم اقطاع به صورت واگذاری محدود و مشروط زمین به امیران و لشکریان اجرا گردید و در صورت فوت کسی برای تفویض حصّه اش به دیگران، صورت های مختلف پیش بینی شده بود. چنان که زیادت طلبانِ آزمند و افزون خواهانی که حساب عایدی خود را درست عرضه نمی کردند و نیز متخلّفان، مجازات می گردیدند. صدور این فرمان به منظور سیر کردنِ چشم و دلِ لشکر و بی نیازی آنها از خزانه بود و هم ایمن ساختنِ نسبیِ مردم از تعدیّات آنها و نیز تشویق روستاییان به آباد کردن زمین ها و رونق یافتن کشاورزی و زراعت.

«اقطاعِ» غازان به لشکریان، دست ایلخان را برای اصلاح امور سپاه مغول و تازیک گشود. پادگان هایی در جاهای گوناگون به وجود آورد تا در موقع نیاز و ضرورت، ناگزیر از لشکرخواهی از نواحیِ دوردست نگردد و در سر حدّات و مرزها، قوایی را مستقرّ کرد و همه آنها را «جامگی» و «اقطاع» داد و برخی از افراد مغول که فرزندان دیگر خانواده ها را به اسارت می گرفتند و می فروختند و یا از فرط بینوایی، فرزند فروشی می کردند، هفتمین ایلخان سلسله هولاکوییان از سر غیرت دستور داد آنها را که قریب یک تومان (= ده هزار نفر) شده بودند، بخرند و لشکری ویژه از ایشان ترتیب دهند.(1)

به روایت «دستورالکاتب»، در اواخر دوره ایلخانان با پدید آمدن تغییرات تدریجی، سرانجام به حقّ مصونیّت اقطاع دار منجر گردید و با این مقدّمات ملاحظه می شود که «رسمِ اقطاع» افزون بر علل و اسباب وجودیش، از شایبه و تأثیر تعیّن و ملاحظات سیاسی نیز خالی و بر کنار نبوده است.(2)

در نظم و نثر فارسی نیز این تعبیر دیوانی با مترادفات و متشابهاتش به تواتر و تکرار آمده است و هر که سابقه و کیفیّت ظهور و کاربُردش را در قلمرو و تاریخی نداند، ظرافت بیان شاعران و نویسندگانِ فارسی زبان را نیز آن چنان که باید در نمی یابد و از این

______________________________

1. دامادی، سیّد محمّد: صص 222224.

2. رشیدالدّین فضل اللّه همدانی: صص 301309.

رو خاتمه کلام در این بخش از مقاله را نقل شواهد گویندگان، حُسنِ ختام می بخشیم:

دورِ نُه چرخ بهرِ اقطاعش قرعه بر هفت کشور اندازد
«خاقانی»

ز مِلکِ من، اقطاعِ من می دهی! ادیم سهیل از یمن می دهی!
«نظامی»

غلامان به «اقطاع» خود تاخته وطنگاهی از بهرِ خود ساخته
«نظامی»

چون لبش را به لطف خندان کرد رسم اقطاع را دو چندان کرد
«نظامی»

اقطاع دهِ سپاهِ موران اورنگ نشین بخت کوران
«نظامی»

سفله را اقطاع دنیا، بهتر از عقبی بُوَد خود جُعَل را بویِ سرگین به ز عود و عنبر است
«عطّار»

...این ده که حصارِ بی هشان است اقطاع دهِ زبون کشان است
«نظامی»

«... گفت اگر هشت بهشت را در کلبه ما گشایند و دولت هر دو سرای به اقطاع ما دهند، هنوز بدان یک آه که در سحرگاه بر یاد شوقِ او برآید، ندهیم.»

«تذکرة الأولیا»

«او را به انواع الطاف و کرامات و مزید قربات بنواخت و به اقطاعات زیادت موصوف گردانید.»«ترجمه تاریخ یمینی»

«سال ها باید تا ترتیب لشکری دهد و خزانه های مالامال، تا در وجه مواجب و اقطاعات ایشان بردارند.»«جهانگشای جوینی»

گرفتم که خود خدمتی کرده یی! نه پیوسته اقطاع او خورده یی؟
«سعدی»

***

«نان پاره»:

«نان پاره او به دیگری از بندگان دادن که به کفایت امور و سدِّ تغور و موافقتِ جمهور قیام نماید.»[ترجمه تاریخ یمینی، ص 39]

«هر یک را از آن ولایت اقطاعی و نان پاره یی معیَّن فرمود.»

[ترجمه تاریخ یمینی، ص 67]

«فرمودند... به جرجانیه رود و آنجایگاه باشد تا اندیشه تشریف و تدبیر کار و ترتیبِ نان پاره او به امضا رسد.»[ترجمه تاریخ یمینی، ص 125]

شاه، نان پاره یی به منَّت خویش بنده را داده بُد ز نعمت خویش
«نظامی»

کند تازه نان پاره هر کسی در آن باره سازد نوازش بسی
«نظامی»

شکر دارم که فیض انعامش داد نان پاره و آبروی مرا
«خاقانی»

جامه بر تن پاره کرد از جورِ بی نان پارگی در غمِ بی جامگان مانده است و بی نان پارگان
«سوزنی»

از فضل چه حاصل، بجز از جان خوردن افسوس افضل که فضل نتوان خوردن
«نان پاره» چو در دستِ سگان افتادست مُشکل بُوَد، از دست سگان نان خوردن
[رباعیّات بابا أفضل، ص 155]

و خاقانی در قصیده یی که در «عُزلت و قناعت» با مطلع:

چو گل بیش ندهم سران را صداعی کنم بلبلانِ طرب را وداعی
سروده است، می گوید:

ندارم سپاسِ خسان چون ندارم سوی مال و نان پاره میل و نزاعی
علی القطع نپذیرم اقطاع شاهان من و ترکِ إقطاع و پس انقطاعی
***

خلاصه کلام این که هر چند حمله مغول برای سرزمین های قلمرو مشرق اسلامی،

خاصّه ایران، بلایی خانمان برانداز بود و افزون بر کشتار مردم و ویرانیِ سرزمین ها به تأسیسات مدنی و اجتماعی و اقتصادی کشور آسیب های جبران ناپذیر وارد ساخت و در امتداد زمانی دراز، آهنگ پیشرفتِ مدنیّت و دانش و فرهنگ را به وقفه و سکون دچار کرد، امّا رویاروییِ فاتحان صحرانشین با فرهنگ و تمدّن ایران زمین، موجب گردید که آنها آداب و رسوم ایرانی را فرا گیرند و به دستگاه اداری توجّه خاصّ مبذول دارند و در دوران ایرانی مآبی ایلخانان به مثابه حکومت های غیر ایرانیِ پیشین، جانشینان هلاکو به مانند خودش که از زیت دماغ و تفکّر امثال خواجه نصیرالدّین طوسی بهره ها بُرد به منظور تأمین ثبات و برقراری انتظام و دوام حکومت، بهره گیری از یاری و یاوریِ اهل دانش و معرفت و فرهنگ را ضروری و شایان اهمّیّت دانستند و رشیدالدّین فضل اللّه همدانی [638718ه.ق]، طبیب، تاریخ نگار، وزیر، اندیشمند و سیاست پیشه نامور ایرانی را غازان به وزارت برگزید و او در راستای خدمتی گام نهاد که پیش از او برمکیان به عبّاسیان و نظام الملک به سلجوقیان، در اداره امور دیوانی، از خود نشان داده بودند، رشیدالدّین فضل اللّه در تقویت مبانی قدرت حکومت مرکزی ایلخانان کوشید و با برانداختن تمایلات یکسونگرانه سران قبایل و امیران مغول و غیر ایرانی و متنفّذان محلّی، در برهه یی خاصّ، در دوران حکومت غازان و اولجایتو و ابوسعید و در میان سال های 694 تا 736ه.ق دولت ایلخانی را به اوج اعتبار و اعتلا رسانید و هر چند تلاش های او تداوم و استمرار نیافت، امّا در سراسر دوران سلطنت غازان و جانشینش اولجایتو و هم در ابتدای سلطنت ابوسعید بهادرخان در مقام وزارتِ ایلخان به عنوان نماینده جامعه اهل قلم ایرانی و هواخواه حکومت نیرومند مرکزی در تقویت مبانیِ حکمرانیِ ایلخانان اقدامات فراوان کرد که از جمله آنها تثبیت نسبی حقوق کشاورزان بود که در آبادانی و شکوفایی کشور و احیاء اراضی بایر و تبدیل آنها به دایر نقشی عمده و اساسی داشت و به بهبود وضع اقتصادی مردم انجامید و در ارزیابی نهایی تدابیر و اقدامات اصلاحی رشیدالدّین فضل اللّه در دوران حکومتی که شالوده اش بر استیلا و غلبه بیگانه استوار شده بود، چنان است که او را به عنوان سیاستمداری نیکو نهاد و انسان دوستی که تلاش هایش معطوف بهبود وضع مردم و ایجاد نظم و ثبات در کار دولت و حکومت گردید، به نمایش می گذارد. بی جهت نیست که تاریخ نگاران سهم وی

در ایجاد اصلاحات در عصر ایلخانان را با وزیران دربار ساسانیان برابر نهاده و گفته اند:

«وزارت آصف و بوذرجمهر با وزارت و تدبیر او، خُرد و حقیر بود.»(1)

کتابشناسی

ابوعلی حسن بن نظام الملک (1340/1347): سیاست نامه، به اهتمام هیوبرت دارک، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، (و سیاست نامه چاپ خلخالی).

بارتولد، واسیلی ولادیمیروویچ (18691930م): ترکستان، ترجمه کریم کشاورز (12791365ه.ش)، شماره 152 و 156،بنیاد فرهنگ ایران، 2 مجلّد.

پطروشفسکی، ایلیا. پاولویچ (1344): کشاورزی و مناسبات ارضی ایران در عهد مغول (قرن های 13و14 میلادی)، ترجمه کریم کشاورز، مؤسّسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 2 مجلّد.

جوینی، عطاملک: جهانگشا، با مقدّمه و تصحیح و حواشی محمّد قزوینی، طبع بریل، 3 مجلّد.

حمداللّه بن ابی بکر مستوفی قزوینی (1328ه.ق/1910م): تاریخ گزیده، به اهتمام ادوارد براون، لندن، لوزاک (و نیز امیر کبیر، 1339).

دامادی، سیّد محمّد (1377):شرح بر ترکیب بند جمال الدّین محمّد بن عبدالرزّاق در ستایش رسول اکرم (ص)، شماره 2044، انتشارات دانشگاه تهران، نشر دوم.

راوندی، ابوبکر محمّد بن سلیمان (1333): راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق، تصحیح محمّد اقبال، تهران، مؤسّسه مطبوعاتی علمی.

ر. س. ن. یو. ب. س (1318ه. ق): تاریخ مشرق در قرون وسطی،ترجمه محمّدعلی ذکاءالملک، تهران.

رشیدالدّین فضل اللّه بن عمادالدّوله ابی الخیر همدانی (1358ه .ق/1940م): تاریخ مبارک غازانی، به سعی و اهتمام و تصحیح کارل یان، لندن، اوقاف گیب.

سعدی، شیخ مصلح الدّین (1310): گلستان، به اهتمام و مقدّمه و تصحیح عبدالعظیم

______________________________

1. حمداللّه مستوفی (چاپ امیرکبیر): ص 612.

قریب، تهران.

فسایی دشتکی شیرازی، حسن بن حسن (1340): فارسنامه، تهران، سنایی، 2 جلد در یک مجلّد، افست از چاپ 1313ه.ق.

نظامی عروضی سمرقندی، احمد بن عمر (1327ه.ق / 1909م): چهار مقاله، به اهتمام محمّد قزوینی، با مقدّمه و حواشی و فهارس سه گانه و جدول اختلاف قرائت نسخ، لیدن.


رسم «اقطاع» در عصر ایلخانان با اشاراتی به اوضاع و احوال اجتماعی مردم ایران


چکیده: پی آمد آنی ایلغار مغول بر ایران، افزون بر قتل عام مردم، ویرانی شهرها و فرار ساکنان آن از بیم کشتار و به بویه جان دربردن بود که در نتیجه اراضی مسکونی خالی و املاک مزروعی بایر و خراب و ویران گردید. مغولان و از آن پس ایلخانان، غصب و تصاحب ملک و مال مردم را در پیش گرفتند و با تصرّف جابرانه و جائرانه، به سلب مالکیّتِ افراد از زمین ها پرداختند و زمین های مردم را، بنابر رسم ایلی و قبیله یی به انواع یورت، دیوانی، اینجو و... تقسیم کردند. در مقاله هم چنین به راه و رسم ظالمانه وصول مالیات از سوی عاملان و گماشتگان دیوان در عهد ایلخانان اشارت شده و آنگاه با تفصیل و اشباعی در خور، از «رسم اقطاع» به منظور برقراری نظم و ترتیب نسبی در روابط شکننده و آسیب پذیر میان مالکان و کشاورزان در عهد مذکور همراه با ذکر شواهد منظوم و منثور سخن به میان آورده و بر اهمّیّت بهره مندی ایلخانان از زَیتِ دماغ و فکر ایرانیان در برقراری انتظام در امور اجرایی، به طور عام و نیز ایفای نقش سیاسی و فرهنگی خواجه رشیدالدّین همدانی، طبیب، تاریخ نگار، وزیر، اندیشمند و سیاست پیشه نامور ایرانی به نحو خاص انگشت تأکید نهاده شده است.

کلیدواژه: اقطاع، نان پاره، یورت، اینجو، عصر ایلخانی.

ایلغار مغول، تحوّلی را که در زمینه های گوناگون مدنی و فرهنگی، بر اثر پذیرش اسلام

سید محمد دامادی
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
اقطاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قطیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قطیع شود. || ج ِ قِطع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به ...
اقطاع . [ اِ ] (ع مص ) سرزنش نمودن . || غلبه کردن بحجت بر کسی . || سپری گردیدن آب چاه . || بسنده شدن جامه . (منتهی الارب ) (ناظم الا...
اقطاع ده . [ اِ دِه ْ ] (نف مرکب ) کسی که زمین را باقطاع به کسی دهد : این ده که حصار بیهشان است اقطاع ده زبون کشان است . نظامی .اقطاع ده ...
اقطاع خوار. [ اِ خوا / خا ](نف مرکب ) آنکه از درآمد و سود اقطاع بهره برد. راتبه دار. مقرری گیر : تا همگی شبانکارگان سپاهی و سلاح ور و اقطاع خو...
نظام اقطاع یا واگذاری و اجاره املاک خالصه سلطان به امیران و منسوبان پادشاه، که از مدتها قبل در دستگاه خلفا سابقه داشت، در دوران فرمانروایی سلاجقه در س...
رعیت‌داری ، سرف‌داری یا سرواژ(به فرانسوی: Servage) به موقعیت اجتماعی-اقتصادی روستاییان ناآزاد در نظام فئودالیته اشاره‌دارد. رعیت‌داری چهرهٔ نرم‌شدهٔ ب...
اقتعاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برجستن گشن بر ماده ، گشنی کند یا نه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.