اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الاف

نویسه گردانی: ʼLAF
الاف . [ اُل ْ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ آلف . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
الاف . [ اِ ] (ع مص ) الف (دوستی دادن ) کسی را به مکانی یا به کسی . (منتهی الارب ). موءالفت .
با الف غلط است. نگاه کنید به علاف شدن.
عالاف و علوف املایی نادرست است. آلاف و الوف دو کلمه عربیند هر دو به معنی هزاران، و در تداول عامه به معنای نعمات بسیار و بهره‌مندی بسیار از مال دنیا. ب...
آلاف . (ع اِ) ج ِ اَلْف . هزاران . || (ص ، اِ) ج ِ اِلْف .
علاف . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ علف . (اقرب الموارد).
علاف . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن طواریابن حلوان بن عمرو، از قضاعة. و رحلهای (پالان ها) علافیة بدو منسوب است ، زیرااو اولین کسی است که آنها را بساخت ...
علاف . [ ع َ ] (اِخ ) وادیی است در یمن . (منتهی الارب ).
علاف . [ ع َل ْ لا ] (ع ص ) علف فروش . (اقرب الموارد). || کسی که جو و گندم و کاه و هیزم و یونجه و علف میفروشد. (ناظم الاطباء).
علاف . [ ع َل ْ لا ] (اِخ ) اسحاق بن وهب . رجوع به اسحاق ... شود.
علاف . [ ع َل ْ لا] (اِخ ) رجوع به ابوالهذیل (محمدبن هذیل ...) شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
پرویز دوستی
۱۳۹۰/۱۰/۱۷ Iran
2
1

نام گروه دانشجویی کوچکی در دانشگاه شریف.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.