اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الان

نویسه گردانی: ʼLAN
الان . [ اَ ] (اِخ ) مشرق و جنوب وی سریر است و مغرب وی روم است و شمال وی دریای کرز و بخاک خزرانست و این ناحیتی است اندر شکستگیها و کوهها و جائی بانعمت و ملکشان ترساست و ایشان را هزار ده است بزرگ و اندر میان ایشان مردمانی اند ترسا و مردمانی بت پرستند و مردمان وی گروهی کوهیند و گروهی دشتی ، و لشکر ملک اینجا بشهر خیلان باشد و بندر کاسک و شهر دراِلان از این ناحیت است . (از حدود العالم ). نام ولایتی است از ترکستان و بعضی گویند نام شهری است . (برهان ). نام ولایتی از ایران و ترکستان . (شرفنامه ٔ منیری ) :
خبر دهند که چون او رود بحرب عدو
بود به لشکرش اندرشه الان و خزر.

قطران .


چون ز سواد شابران سوی خزر سپه کشد
روس و الان نهند سر خدمت پای شاه را.

خاقانی .


بگرداگرد خرگاه کیانی
فروهشته نمدهای الانی .

نظامی .


رجوع به آلان و اران و لان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حسین آلان . [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 39هزارگزی شمال خاوری قره آغاج و 8هزارگزی ...
علان وراق . [ ع َل ْ لا ن ِ وَرْ را ] (اِخ ) رجوع به علان شعوبی شود.
آلان براغوش . [ ب َ ] (اِخ ) نام خُرّه ای از سراب آذربایجان ، وسعت آن سی فرسنگ مربع و دارای بیست وهفت قریه ، مرکز آن را آلان نامند. حد شما...
علان شعوبی . [ ع َل ْ لا ن ِ ش ُ ] (اِخ ) علان ورّاق . وی اصلاً ایرانی است . راویه و عارف به انساب و مثالب و منافرات بود. وی از خواص برامک...
علان کلینی . [ ع َل ْ لا ن ِ ک ُ ل َ ] (ا خ ) علی بن محمدبن ابراهیم بن علان ، مکنی به ابوالحسن . از محدثین امامیه ٔ زمان غیبت صغری . وی دائی...
الاَّن طاب لی الموت .[ اَل ْ ن َ ب َ لیَل ْ م َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) اکنون مرگ مرا گواراست . این جمله هنگامی گفته شود که کسی را از غایت سخت...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.