اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الحام

نویسه گردانی: ʼLḤAM
الحام . [ اِ ] (ع مص ) اقامت کردن و ایستادن در جایی . (از اقرب الموارد). || ساکن شدن ستور که احتیاج ضرب گردد. (منتهی الارب ). ایستادن چهارپا چنانکه به زدن نیازمند باشد. (از اقرب الموارد). || خداوند گوشت بسیار شدن . (تاج المصادر بیهقی ).با گوشت بسیار شدن مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) ۞ . فراوان بودن گوشت در خانه ٔکسی . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || گوشت آوردن . گوشت دار شدن مرغ و انسان . (از تاج العروس ). || دانه آکنده شدن خوشه . (منتهی الارب ). بادانه شدن کشت . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || سخت کُشش کردن بحرب . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || فراگرفتن جنگ کسی را، یقال : الحمه القتال ؛ یعنی جنگ او را فراگرفت و گریزگاهی نیافت . (از منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). || پود کردن جامه را، و منه المثل : اَلحِم ما اسدیت ؛ یعنی بپایان برسان آنچه را آغاز کرده ای . (از منتهی الارب ). پود بربافتن . (تاج المصادر بیهقی ). بافتن جامه . (از اقرب الموارد). کنایه ازجامه بربافتن . (مصادر زوزنی ). || کنایه از سرودن شعر. بنظم آوردن شعر. (از اقرب الموارد). || گوشت دادن . (مصادر زوزنی ). چیزی را طعمه ٔکسی گردانیدن . (مصادر زوزنی ). گوشت خورانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ذیل اقرب الموارد) (المنجد). || قادر گردانیدن کسی را بر دشنام کسی ، یقال :الحمه عرض فلان اذا امکنه منه لشتمه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || غمگین کردن کسی را. || تیز نگاه کردن و نظر انداختن . || بزمین افکندن کسی را. تجدیل . || در شر و فتنه انداختن گروهی را. الحم بین بنی فلان شراً، جناه لهم . (اقرب الموارد). جنگ برپا کردن . || التیام دادن چیزی را. (از المنجد). || چسبانیدن چیزی بچیزی . (از المنجد) || اُلحِم َ الرجل ؛ یعنی کشته شد. (از ذیل اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
سیده الهام حسین منجرموئی معروف به الهام حسینی (زاده ۲۵ شهریور ۱۳۶۷ در دورود)، وزنه‌بردار زن تیم ملی ایران است. وی نخستین مدال‌آور تاریخ وزنه‌برداری زن...
سیده الهام حسینی معروف به الهام حسینی (زاده ۲۵ شهریور ۱۳۶۷ در دورود)، وزنه‌بردار زن تیم ملی ایران است. وی نخستین مدال‌آور تاریخ وزنه‌برداری زنان ایران...
الهام دادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) در دل افکندن . الهام بخشیدن : ایزاع ؛ الهام دادن . (منتهی الارب ) : گفت ای یاران حقم الهام دادمر ضعیفی ر...
الهام الهی . [ اِ م ِ اِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الهام ربانی . آنچه خدای در دل کسی اندازد. (ناظم الاطباء). و رجوع به الهام شود.
الهام رضوی . [ اِ م ِ رَ ض َ ] (اِخ ) میر مرتضی خلف میر کمال الدین خان احمد رضوی شاعر فارسی گوی «سند»، متوفی به سال 1126 هَ . ق . رجوع به م...
الهام ربانی . [ اِ م ِ رَب ْ با ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به الهام الهی و الهام شود.
الهام چرخنده (زادهٔ ۴ تیر ۱۳۵۷) بازیگر و مستندساز[۵] ایرانی است. او فعّالیت خود را از سال ۱۳۷۵ با بازیگری در فیلم عروسی مهتاب آغاز کرد.[۱] چرخنده پیش‌...
الهام یافتن . [ اِ ت َ ] (مص مرکب ) مُلهَم شدن . مورد الهام قرار گرفتن . رجوع به الهام شود.
الهام اصفهانی . [ اِ م ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا شریف . شاعر قرن یازدهم . وی مدتی در هند بود و به سال 1086 هَ . ق . به اصفهان برگشت . این اشعار...
الهام هندوستانی . [ اِ م ِ هَِ ] (اِخ ) شاه شرف الدین ملول . از شاعران مرادآباد هندوستان در قرن دوازدهم . منظومه ای بنام «هفت میخانه »و دیوانی...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.