 
        
            الحی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼLḤY 
    
							
    
								
        الحی . [ اَ حا ] (ع  ص ) بزرگ ریش . (مهذب  الاسماء). مرد درازریش  یا بزرگ ریش . (از اقرب  الموارد).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        توحید الهی . [ ت َ / تُو دِ اِ لا ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) آنست  که  حق تعالی  از ازل  آزال  به  نعت  خود نه  به  توحید دیگری  همیشه  به  وحدت  و وح...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حدیث  الهی . [ ح َ ث ِ اِ لا ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) حدیث  قدسی . رجوع  به  حدیث  قدسی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حسین  الهی . [ح ُ س َ ن ِ اِ لا ] (اِخ ) رجوع  به  حسین  اردبیلی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حکمت  الهی . [ ح ِ م َ ت ِ اِ لا هی  ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) علم الربوبیة. رجوع  به  حکمت  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حکیم  الهی . [ ح َ م ِ اِ لا ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) متکلم . کلامی . آنکه  قسمت  ماوراءالطبیعه  را داند.متأله   ۞ .  ||  که از عالم  غیب  و از حکم...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        «رشحات» جمع «رشحه» در لغت به معنای تراوش و چکیده است؛[1] و به تراوش و تراویدن آب، «رشحه» میگویند.[2] در کتابهای فلسفی و عرفانی اما، واژه «رشحه» و «ر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کاتب  الهی . [ ت ِ اِ لا ] (اِخ ) میرزا محمدشفیع وصال  شیرازی . رجوع  به  وصال  شیرازی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الهی  هندی . [ اِ لا ی ِ هَِ ] (اِخ ) رجوع  به  الهی  کاشانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مساله صفات خداوند و کیفیت ذات اقدس ربوبی به اوصاف کمالیه، و ارتباط آن با توحید حقیقی  و خالص پروردگار، از جمله مسائل بنیادین فلسفه و الهیات اسلامی است...