اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الد

نویسه گردانی: ʼLD
الد. [ اَ ل َدد ] (ع ص ) شتر درازگردن . (منتهی الارب ). شتری که اخدع (رگ گردن ) او دراز باشد. (از اقرب الموارد). || سخت خصومت . (مهذب الاسماء) (مصادر زوزنی ) (تفسیر ابوالفتوح رازی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). سخت خصومت کننده . (غیاث اللغات ). مرد سخت خصومت که بحق میل نکند. (منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (از اقرب الموارد). ستیزه گر. غالب در لجاج بخصم . کژخصومت . (تفسیر ابوالفتوح رازی ). شدیدالخصومه . مِبَل ّ (اقرب الموارد). ج ، لُدّ، لِداد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). مؤنث : لَدّاء. (اقرب الموارد) : و هو الد الخصام . (قرآن 204/2)؛ یعنی او سخت خصومت است . (تفسیر ابوالفتوح رازی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
علد. [ ع َ ] (ع مص ) سخت و صلب گشتن . || (ص ) سخت و شدید. || (اِ) عصب و پی گردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، أعلاد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.