اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الفت

نویسه گردانی: ʼLFT
الفت . [ اَ ل ُ ] (اِ) آلفت و غم و اندوه . || رنج و پریشانی و آشفتگی . (ناظم الاطباء) (استینگاس ). رجوع به آلفتن و آلفته شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
الفت . [ اُ ف َ ] (ع اِمص ) خو کردن و دوستی ، و به لفظ دادن و نهادن و کردن استعمال میشود. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). و نیز با یافتن و دا...
الفت . [ اَ ف َ ] (ع ص ) قچقار شاخ درهم پیچیده یا یک شاخ خمیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) ۞ . آنکه سرویش بهم پیچیده باشد....
آفنیته (به انگلیسی: Affinity) به توانایی ترکیب اجزای شیمیایی غیر مشابه با یکدیگر گفته می‌شود. این اصلاح همچنین هنگامیکه دو چند اتم یا ترکیب غیر یکسان ...
الفت آباد. [ اُ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد در یکهزارگزی شمال باختری نورآباد کنار خاوری راه شوسه ٔ خر...
الفت آموز. [ اُ ف َ ] (نف مرکب ) الفت دهنده . آموزنده ٔ دوستی . انس دهنده . || (اِخ ) در شعر زیر مراد از آن ، خداوند است : خارخاری در دلت از عشق...
الفت پناه . [ اُ ف َ پ َ ] (ص مرکب ) الفت دهنده . الفت آموز.
الفت دادن . [ اُ ف َ دَ ] (مص مرکب ) سازوار کردن . دوست و مونس گردانیدن . الفت افکندن . خوگر کردن : اِجماع ؛ الفت دادن . (منتهی الارب ) : بنرمی...
الفت داشتن . [ اُ ف َ ت َ ] (مص مرکب ) انس داشتن . (فرهنگ ناظم الاطباء). انس گرفتن . مونس شدن . خوگر شدن . الفت گرفتن : چه درختهای طوبی بن...
الفت گرفتن . [ اُ ف َ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب ) خوگر شدن . انس گرفتن . مونس و همدم شدن .دوستی و موافقت . الفت داشتن . سازواری . با هم آمیختن : ا...
الفت گرفته . [ اُ ف َ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) رام . آموخته . انس گرفته . رجوع به الفت شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.