اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الوة

نویسه گردانی: ʼLW
الوة. [ اُ ل ُوْ وَ ] (ع اِ) اَلُوَّة چوب عود که بدان بخور کنند. ج ، اَلاویَة. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اِلیَّة. اَلُوّ. (المنجد). در مقدمة الادب زمخشری (نسخه ٔ چاپی ص 55 س 19)، در بیان عطرها پس از عودآمده است . و شاید ریشه ٔ آن همان ریشه ٔ الوئس ۞ فرنگی باشد. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
الوة. [ اَل ْ وَ ] (ع اِ) درخت عود.(قطر المحیط) (دزی ج 1 ص 35). رجوع به اُلُوَّة شود.
الوة. [ اَ ل ُوْ وَ ] (ع اِ) چوب عود که بدان بخور کنند. ج ، اَلاویَة. (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بضم اول نیز بهمین ...
الوة. [ اَل ْ / اِل ْ / اُل ْ وَ ] (ع اِ) سوگند. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (قطر المحیط).
الوة. [ اَل ْ وَ ] (اِخ ) شهری است . ابن مقبل گوید:یکادان بین الدونکین و الوةو ذات القتاد السمر ینسلخان .(از معجم البلدان ).
الوه . [ اَ ] (اِ) عقاب (پرنده ) : ابراهیم چهار مرغ بگرفت گویندکه یکی کلنگ بود، دوم الوه ۞ ... (تاریخ بلعمی ). رجوع به اله و آله و له ...
آلوه : عقاب (فرهنگ رشیدی، فرهنگ جهانگیری) در پارسی به عقاب آلُه یا آلوه گفته می شود. ریشه این واژه در پارسی میانه āluh است. در نامه پهلوی کارنا...
آلوه . (اِ) آلُه ْ. عقاب .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.