اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الیاء

نویسه گردانی: ʼLYAʼ
الیاء. [ اَل ْ ] (ع ص ) مؤنث اَلیان ، بمعنی بزرگ سرین و دنبه آور و بزرگ دنبه . ج ، اَلایا. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
الیاء. [ اِل ْ ] (ع مص )درنگ کردن و پس ماندن . یقال : الیأت الناقة؛ ای ابطأت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
الیاء. [ اِ ] (اِخ ) رجوع به الیا و ایلیا و بیت المقدس شود.
الیا. [ اَل ْ ] (یونانی ،اِ) به یونانی خطمی صحرایی را گویند و بعربی شحم المرج خوانند. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (از آنندراج ).
الیا. [ اِ ] (اِخ ) الیاء. ایلیاء. نام قدس (بیت المقدس ) در زمان حکومت صلیبیان . در برخی از تواریخ عرب نیز این نام آمده است . (از قاموس الا...
الیا. [ اِ ] (اِخ ) رجوع به الیاس و الی ۞ و ایلیا و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
علیاء. [ ع َل ْ ] (ع ن تف ) مؤنث أعلی ̍.ولی در تأنیث أعلی ، عُلیا بهتر و مستعمل تر است . (از تاج العروس ) (اقرب الموارد) (از متن اللغة). |...
علیاء. [ ع َل ْ ] (اِخ ) ابن هیثم . از همراهان علی بن ابی طالب (ع ) در جنگ جمل . (از حبیب السیر چ خیام ج 1، ص 529).
الیا نامی ست که در تورات آمده و در معنی "پرستنده ی یهوه" آمده است و نام دختر و پسر بکار رفته... Ellyana نام الیانا بشکل مدرن در کشورهای فران...
آل(سرخ و سرخ نیمرنگ )[پهلوی ]+ی(پسوند نسبت )+ا (پسوند نسبت ) منسوب به سرخی، خورشید و بلندی.مجازا زیبارو، بلند مرتبه
علیا. [ ع ُل ْ ] (ع ن تف ) مؤنث أعلی ̍. بلندتر. (از تاج العروس ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || هر جای بلند. (از اقرب الموارد) (متن اللغة)...
« قبلی صفحه ۱ از ۹ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.