اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الیاء

نویسه گردانی: ʼLYAʼ
الیاء. [ اَل ْ ] (ع ص ) مؤنث اَلیان ، بمعنی بزرگ سرین و دنبه آور و بزرگ دنبه . ج ، اَلایا. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
غدیر علیا. [ غ َ رِ ع ُل ْ ] (اِخ ) دهی است که در هشت فرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مغرب چارک (دهی از دهستان حومه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر...
داین علیا. [ ی ِ ن ِ ع ُ ] (اِخ ) دهی است سه فرسخ میانه ٔ شمال و مغرب اشفایقان به فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
امعاء علیا. [ اَ ءِ ع ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امعاء دقاق . رجوع به امعاء شود.
نفس علیا. [ ن َ س ِ ع ُ ] (اِخ ) در اصطلاح عرفا اسرافیل را گویند که صاحب صور، و فعل او نفخ ارواح است در قوالب اجساد و اعطاء حیات و قوت و ح...
مارن علیا. [ ن ِ ع ُل ْ ] (اِخ ) ۞ ایالتی است که در جنوب شرقی فرانسه واقع است . مرکز ایالت شومون ۞ است و شهرهای عمده ٔ آن «لانگر» «سن ...
مامق علیا. [ م َ ق ِ ع ُل ْ ] (اِخ ) رجوع به مامک بالا شود.
زن محجبه ی پاک دامن و والامقام
قبه ٔ علیا. [ ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ ع ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از فلک است . (برهان ).
داعی الی ا. [ اِلَل ْ لاه ] (اِخ ) الامام الناصر للحق حسن بن علی بن الحسین بن زیدبن عمربن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام ...
داعی الی ا. [ اِ لَل ْ لاه ] (اِخ ) شاه داعی ، شاعر شیرازی . رجوع به داعی (شاه ...) و داعی شیرازی شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.