امح
نویسه گردانی:
ʼMḤ
امح . [ اَ م َ ح ح ] (ع ص ) فربه تن دار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سمین . (ناظم الاطباء). سمین همچون ابح . (از اقرب الموارد). و رجوع به ابح شود.
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
1- آداب و رسوم، روشها و هنرهای اکثریت مردم یک کشور. 2ـ آنچه از نگاه اکثریت مردم یک کشور(بدون در نظر گرفتن درست یا نادرست بودن آن) پسندیده است. در انگ...
امة مستولده . [ اَ م َ ت ُ م ُ ت َ ل ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنیزی که از مولایش حامله باشد. (از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی ). و رجوع...