امد
نویسه گردانی:
ʼMD
امد. [ اَ م َدْ د ] (ع ن تف ) کشیده تر و درازتر. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
شد و آمد. [ ش ُ دُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) شدآمد. آمد و شد. رفت و آمد. تردد : چنان فروگرفت قلعه را که آفریده شد و آمد نتوانست کرد. (...
قتل عمد. [ ق َ ل ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قتل عمد موجب قصاص است نه دیه و قتل عمد هنگامی است که عاقل بالغی آهنگ کشتن کند بوسیله ...
آمد ورفت . [ م َ دُ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) رفت و آمد. آمد و شد. تردّد. مراوَده . ایاب و ذهاب .
قلعه آمد. [ ق َ ع َ م ِ ] (اِخ ) قلعه ٔ معروفی است در دیاربکر. رجوع به «از سعدی تا جامی » ص 445 شود.
عمد معنوی . [ ع َ دِ م َ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح تصوف ) عبارت است از روح عالم و قلب آن و نفس آن . و آن حقیقت انسان کامل است ...
رفت و آمد. [ رَ ت ُ م َ ] (مص مرخم ، اِ مرکب ) تردد. (ناظم الاطباء). همان آمد و رفت است . (آنندراج ). رفتن و آمدن . ایاب و ذهاب . (فرهنگ فارسی...
همتای پارسی این سه واژه ی عربی، این است: اُژان مان کامم mānkāmam ( سغدی: اژان - مانوی: مان - سنسکریت: کامم)**** فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این سه واژه ی عربی، این است: اُژان وینا کامم ožān-vinā-kāmam (سغدی: اژان: قتل؛ وینا کامم؛ سنسکریت: غیر عمد)*** فانکو آدینات 09163657861
خوش آمد گفتن . [خوَش ْ / خُش ْ م َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تملق گفتن . چاپلوسی کردن . (یادداشت مؤلف ). || تعارف کردن . به تازه وارد گفتن که خو...
قتل شبه عمد. [ ق َ ل ِ ش ِ هَِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چون آنکه کسی را برای آنکه ادب شود کتک زنند و شخص مضروب بمیرد. چنین قتلی موجب...