امر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼMR
    
							
    
								
        امر. [ اِم ْ م َ ] (ع  ص ) مرد سست رای  و فرمانبردار هرکس . (منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد) (ناظم  الاطباء). و از آن  است : من  یطع امرة لایأکل  ثمرة. (از اقرب  الموارد).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان  ابار. رجوع  به  ابوحفص  (عمربن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  عبدالرحمان  فاخوری  بیروتی . رجوع  به  عمر فاخوری  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  عبدالعزیزبن  ابی دلف . رجوع  به  عمر دلفی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن  عبدالعزیزبن  عمربن  مازة، مکنی  به  ابومحمد و ملقب  به  برهان الائمة و حسام الدین  و مشهور به  صدر شهید. از اکابر حنفیه ٔ ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  عبدالعزیزبن  مروان . رجوع  به  عمر اُموی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  عبدالعزیزبن  منذربن  زبیربن  عبدالرحمان بن  هبار مطلبی  اسدی  قرشی . اولین  تن  از ملوک  بنی هباردر سند. رجوع  به  هباری ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  عبدالعزیز شطرنجی . رجوع  به  عمر شطرنجی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  ابراهیم  باجمال . فقیه  و متصوف  اواخر قرن  نهم  و اوایل  قرن دهم  هجری  (857 - 916 هَ .ق ). رجوع  به  باجمال  ش...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  ابی ربیعة. رجوع  به  عمر مخزومی  (ابن  عبداﷲ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  احمد بامخرمه . رجوع  به  عمر بامخرمة شود.