امعر
نویسه گردانی:
ʼMʽR
امعر. [ اَ ع َ ] (ع ص ) مرد کم موی و موی افتاده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ریزیده مو. (تاج المصادر بیهقی ). ریزنده موی . (مصادر زوزنی ). کم موی . (از اقرب الموارد). || شتر موی و پشم ریخته و گوسفند و مانند آن تمام موی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جای کم نبات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کسی که ناخنش از بیماری افتاده باشد. (از المرجع). ذوالمعر. (اقرب الموارد). و رجوع به اقرب الموارد شود. ج ، مُعر و مؤنث آن مَعراء است . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
عمار دالانی . [ ع َم ْ ما رِ ](اِخ ) ابن ابی سلامةبن عبداﷲبن عمران بن رأس بن دالان همدانی دالانی . تابعی بود. رجوع به عمار همدانی شود.
عمار طبرستانی . [ ع َم ْ ما رِ طَ ب َ رِ ] (اِخ ) مکنی به ابوالحسین . وی ممدوح متنبی شاعر است و متنبی قصیده ای در مدح عمار دارد که رشیدالدین ...
ابن عمار ثقفی . [ اِ ن ُ ع َم ْ مارِ ] مکنی به ابوالعباس ، احمدبن عبیداﷲبن محمدبن عمار ثقفی کاتب . او با ابوعبداﷲ محمدبن جراح مصاحبت داشته ...
عمار استرآبادی . [ ع َم ْ ما رِ اِ ت َ ] (اِخ ) ابن رجاء تغلبی استرآبادی ، مکنی به ابویاسر. رجوع به عمار تغلبی شود.
همچنین در روایات دینی اسلامی و ...مورت یا مورد گیاهی است مقدس در آیین زرتشت. در کتاب بندهش در بخش آفرینش گیاهان این گیاه نماد اهورا مزدا است.[نیازمند ...
متخصّصان بهداشت روانی برای بر چسب گذاری رفتارهای نا هنجار در یک نظام طبقه بندی به توافق رسیده اند. محصول این توافق تحت عنوان یک کتاب مرجع تخصصی، یعنی ...