اندون
نویسه گردانی:
ʼNDWN
اندون . [ اَ ] (اِ) گچ . || مرهم . || مشمع. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
اندون . [ اَ ] (ق ) ۞ آنجا. مقابل ایدون ؛ اینجا. (یادداشت مؤلف ) : زان همی خواهی که دائم می خوری تا چون زنان سر ز رعنائی گهی ایدون و گه...
اندون. ("ا" با آوای زیر )، همچنین "آبندون" و یا "اوبندون"، (مازنی )، آب بند خاکی. کشاورزان مازندرانی از گذشته بسیار دور برای آبیاری کشتزارهای شالی...
آندون . (ق ) آنجا. مقابل ایدون ، اینجا : راه تو زی خیر و شرّْ هر دو گشاده ست خواهی ایدون گرای و خواهی آندون . ناصرخسرو. || بدانسوی . بدان جهت...