اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اوقات

نویسه گردانی: ʼWQAT
اوقات . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وقت . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار) (ناظم الاطباء). ازمنه و فصول و ساعات و هنگام . (ناظم الاطباء) :
چو دی رفت فردا نیامد به پیش
مده خیره بر باد اوقات خویش .

فردوسی .


گوش هش دارید این اوقات را
درربایید این چنین نفْحات را.

مولوی .


|| حالات و احوال . (ناظم الاطباء).
- اوقات سیاه کردن و پوچ کردن و پوچ شدن ؛ کنایه از اوقات ضایع کردن و شدن . (آنندراج ) :
اوقات خود زمشق پریشان سیاه کرد
خطی که نسخه ز ان خط شبرنگ برنداشت .

صائب (از آنندراج ).


اوقات خود بفکر عصا پوچ میکنی
در وادیی که رو بقفا میتوان شدن .

صائب .


- اوقات کسی تلخ شدن ؛ اندوهناک گشتن . گرفتگی پیدا کردن .
|| معاش و گذران . (ناظم الاطباء).
- اوقات گذاری ؛ وظیفه و مدد معاش و وجه گذران . (ناظم الاطباء).
رجوع به وقت شود. || ج ِ اوقة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به اوقة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
این واژه اربی و جمع وقت است و پارسی آن اینهاست: ژمیشت žamiŝt (سغدی: žamniŝt) آیوپه ãyope (آیو. آوستایی= وقت + پسوند جمع ایلامی په) گیاکان giâkân (گ...
اوقات تلخی: ترش روئی، بد خوئی، بداخلاقی احوال تلخ، حالِ دگرگون (منفی)
مزاحم وقت کسی شدن، وقت کسی را تلف کردن
مسدع اوقات. املاءِ ناصحیح «مُصدّع اوقات». رجوع شود به مصدع. زیر نویس: از ایرانیان و دوستداران گرانقدر زبان فارسی خواهشمند است که قدری دربارۀ ریشۀ ک...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.