اهرار
نویسه گردانی:
ʼHRʼR
اهرار. [ اِ ] (ع مص ) بانگ کنانیدن سگ را سردی و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به بانگ در آوردن سرما سگ و جز آن را. فی المثل : شر اهر ذاناب ؛ و این مثل را در وقت پیدا شدن علامات و مخائل شر و فساد گویند. (ازناظم الاطباء). || بر آب خواندن یا آوردن گوسپند را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
احرار. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حُرّ. آزادان . آزادگان . حرّان : بسی نمانده که کار جهان چنین گرددبکام خویش رسیده من و همه احرار. فرخی .عید تو ...
احرار. [ اِ ] (ع مص ) اِحرار نهار؛ گرم شدن روز. (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || خداوندِ شتران ِ تشنه گردیدن . (منتهی الارب ).
احرار. [ اَ ] (اِخ ) ابن اسید الظهری . مکنی به ابورهم . صحابی است .
احرار. [ اَ ] (اِخ ) (خواجه ٔ...) لقب عبیداﷲ نقشبندی . رجوع به عبیداﷲ... شود.