اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ایمه

نویسه گردانی: ʼYMH
ایمه . [ م َ / م ِ ] (ق ) اینچنین . همچنین . (برهان ) ۞ (آنندراج ). همچنین . (غیاث اللغات ). اینچنین . (رشیدی ) :
ایمه از این خاک تیره فام که برخاست
تا که نه در پای پیل ممتحن افتاد.

مجیر بیلقانی .


سیمرغ فارغم که نه دانه خورد نه آب
ایمه چه دانه نه بچه ٔ مرغ دینه ام .

مجیر بیلقانی .


بیش بر جای خدم ننشیند
ایمه مخدوم نه جای خدم است .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عیمة. [ ع َ م َ ] (ع اِمص ) آرزوی شیر. (ناظم الاطباء). شهوت و میل داشتن به شیر و لبن . هرگاه شخص اشتهای شیر کند گویند: «قداشتهی فلان اللبن ...
عیمة. [ م َ ] (ع ص ) شتران برگزیده . (منتهی الارب ). نیکان از مال . (از اقرب الموارد).
چهار امام (به عربی: الأئمة الأربعة) در میان فقهای اهل سنت، به چهار نفر به عنوان صاحب مذهب و صاحب مکتب گفته می‌شود و تودهٔ تسنن تابع یکی از این چهار پی...
ائمه ٔ رسیه . [ اَ ءِم ْ م َ ی ِ رَس ْ سی ی َ ] (اِخ ) منسوب به قاسم رسی ّ مدعی امامت و او به زمان مأمون عباسی بود و خود را یحیی الهادی م...
ائمه ٔ صنعاء. [ اَ ءِم ْ م َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) مرکز ائمه ٔ رسی در شهر صعده بود و ایشان غالباً صنعا را نیز متصرف بودند معهذا تاسال 1043 هَ .ق . یع...
ائمه ٔ رسولی . [ اَ ءِم ْ م َ ی ِ رَ ] (اِخ ) رسولیان . آل رسول . منسوب به رسول یعنی فرستاده ٔ خلیفه ٔ عباسی نزد مسعود آخرین سلطان سلسله ٔ ایوب...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.