با
نویسه گردانی:
BA
با. (از ع ، اِ) ابا. یکی از اسماء سته است در حالت نصبی برای «ابو». و در متون قدیم فارسی غالباً در اول کنیه ها بجای «ابا...» بتخفیف «با» آورده اند: باحفص ، باجعفر، بایعقوب ، باکالیجار، باسعید : چون امیر باحفص بیامد عملها برو عرضه کرد. (تاریخ سیستان ). و باز خبر آمد که بایزید بنکی و بازکریاء زیدوی ... بیرون آمدند به بست . (تاریخ سیستان ).
واژه های همانند
۱۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
غالب با. [ ل ِ بِل ْ لاه ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد الشیخ بن عبداﷲبن عبدالرحمن السعدی ، مکنی به ابومحمد. از پادشاهان دولت اشراف سعدیین در مراکش...
متقی با. [ م ُت ْ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) المتقی لله . رجوع به متقی شود.
په ای با. [ پ ِ ] (اِخ ) ۞ نام کشور هلند. رجوع به هلند شود.
مهتدی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) محمدبن واثق . چهاردهمین خلیفه ٔ عباسی . از سال 255 تا 256 هَ . ق . (یازده ماه ) خلافت کرد. شور...
مکتفی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) (جلوس 289 - 295 هَ . ق .). رجوع به علی عباسی شود.
مستعین با.[ م ُ ت َ ن ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب احمدبن محمدبن معتصم بن هارون الرشید، مکنی به ابوالعباس ، دوازدهمین تن از خلفای عبا...
مستعین با. [ م ُ ت َن ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب سلیمان بن حکم بن سلیمان بن عبدالرحمان الناصر اموی ، مکنی به ابوایوب . دوازدهمین خلی...
مستعین با. [ م ُ ت َ ن ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب سلیمان بن محمدبن هودبن عبداﷲبن موسی ، مولای ابوحذیفه ٔ جذامی ، مکنی به ابوایوب و ...
مستعین با. [ م ُ ت َن ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب عباس بن محمدبن ابی بکربن سلیمان ، مکنی به ابوالفضل ، از خلفای دولت عباسی ثانی در ...
مستکفی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) سلیمان بن احمدبن علی مکنی به ابوالربیع سومین خلیفه ٔ عباسی در مصر. وی به سال 683 هَ . ق ...