اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

با

نویسه گردانی: BA
با. (از ع ، اِ) ابا. یکی از اسماء سته است در حالت نصبی برای «ابو». و در متون قدیم فارسی غالباً در اول کنیه ها بجای «ابا...» بتخفیف «با» آورده اند: باحفص ، باجعفر، بایعقوب ، باکالیجار، باسعید : چون امیر باحفص بیامد عملها برو عرضه کرد. (تاریخ سیستان ). و باز خبر آمد که بایزید بنکی و بازکریاء زیدوی ... بیرون آمدند به بست . (تاریخ سیستان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
سرکه با. [ س ِ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) نام آشی است که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه ٔ خشک پزند و آن چنان است که گندم را بلغور کنند و در سرک...
شلغم با. [ ش َ غ َ ] (اِ مرکب ) شلغم وا. آش شلغم . لفتیه . (یادداشت مؤلف ).
عزیز با. [ ع َ زی زُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) نزاربن معدبن منصور عبیدی فاطمی ، مکنی به ابومنصور و ملقب به العزیز باﷲ. صاحب مصر و مغرب . و...
تتری با. [ ت َ ] (اِ مرکب ) سماقیه . (دهار). آش سماق . رجوع به تتری شود.
اشهد با. [ اُ هَِ دُ بِل ْ لاه ] (از ع ، صوت مرکب ) ۞ سوگندی است که در تداول فارسی زبانان بجای خدا گواه است ، خدای را گواه میگیرم ، بکار ر...
اعوذ با. [ اَ ذُ بِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ) پناه میگیرم بخدای . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). پناه میبرم بخدای . بخدای می اندخم . (...
ترینه با. [ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ۞ آش ترینه . صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی این کلمه را آورده است و گوید : ترف با وترینه با هر دو همچون د...
جغرات با. [ ج ُ ] (اِ مرکب ) آش ماست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
با سلیقه. (با + سلیقه) خوش سلیقه، دارای سلیقۀ خوش. مقایسه شود با بی سلیقه (بی + سلیقه). رجوع شود به با، که در این جا معانی «دارایِ»، «صاحب»، «خداوند»،...
با طراوت. (با + طراوت) با تر و تازگی. رجوع شود به با، که در این جا معانی «دارایِ»، «صاحب»، «خداوند»، «مالک» و «ذو» را دارا می باشد. همچنین رجوع شود به...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.