اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

با

نویسه گردانی: BA
با. (اِ) مخفف بابا آید: با خواجه ؛ یعنی بابا خواجه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
مخفف : اداره برخورد با ادیان ( مربوط به وزارت اطلاعات ) یکی از کثیف ترین بخش های وزارت اطلاعات که کار اصلی آن تفتیش عقاید ، تجاوز ، تخریب و تحریف بز...
باء. (حرف ) ب . با. بی . حرف دوم از الفبای فارسی میان الف و پ و حرف دوم از الفبای عربی میان الف و تاء و حرف دوم از ابجد. رجوع به «ب »...
باء. (ع مص ) نکاح . (قطر المحیط). جماع . (منتهی الارب ). مباءة. بائة. نکاح کردن . وطی بسیار. مجامعت . مباشرت . آرامش با. || (ص ) مرد بسیارجماع ...
پیه با. (اِ مرکب ) پیه وا. ثربیه . آش پیه .
پیی با. [ پ ِ ] (اِخ ) ۞ (ممالک سفلی ) یکی از ممالک اروپای غربی ، واقع در کنار دریای شمال . نِدِرلاند. هلاند. هلند.1- جغرافی : پیی با (ندرلاند)...
غنی با. [ غ َ نی ی ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) محمد خامس هشتمین از ملوک بنی نصر (755 - 760 هَ . ق .). زرکلی گوید: محمدبن یوسف ابی الحجاج بن...
(اَ دَ) (ص مر.) دارای ادب ، مؤدب. مق بی ادب. معین مترادف و متضاد آداب دان، فرهیخته، مودب، مُبادی آداب، مُتِاَدِب، متمدن ≠ بی ادب، گستاخ، نافرهیخته.
ماش با. (اِ مرکب ) ۞ آش ماش : من بگویم شکر، چه خوردی ابااو بگوید شربتی یا ماش با.مولوی .
معتد با. [ م ُ ت َدْ دُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) هشام بن محمدبن عبدالملک بن عبدالرحمن الناصر مکنی به ابوبکر (364 - 428 هَ . ق .) آخرین پادش...
موفق با. [ م ُ وَف ْ ف َ ق ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) طلحةبن متوکل عباسی ، مکنی به ابواحمد ولیعهد و برادر معتمد باﷲ. (یادداشت مؤلف ). الموف...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۷ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.