 
        
            بائد
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        BAʼD
    
							
    
								
        بائد. [ ءِ ] (ع  اِ) مرادف  بَید بمعنی  غیر و علی  و من  اجل . (منتهی  الارب ) (قطر المحیط).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        بائد. [ ءِ ] (ع  ص ) از بود و بید و بیاد. هالک . هلاک شونده . نابودشونده . (از منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باید. [ ی َ ] (ق )  ۞  حکماً. البته . بطور لزوم . (ناظم  الاطباء).  ||  (فعل ) بایسته  است . شاید. ضرورت  است . ضرور و لازم  میشود. (فرهنگ  نظام ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
        
            
										
                
                
                    
											
                        باید /bāyad/ (قید) ۱. واجب است، در تٲکید به کار میرود: باید برود، باید بگوید. ۲. [عامیانه] احتمال دارد؛ ضرورت دارد که چنین باشد: باید تا الان میرسید...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینها می باشد: آرات ãrât (سنسکریت)، اریک árik، آناب ãnâb (پهلوی)*** علی محمد عالیقدر 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بعید. [ ب َ ] (ع  ص ) دور، یقال : ما انت  منا ببعید و ما انتم  منا ببعید، یستوی  فیه  الواحد و الجمع. (منتهی  الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بعید. [ ب ُ ع َ ] (ع  اِ مصغر، ق  مصغر) کمی  دور و در یک  مسافت  کمی . (ناظم الاطباء): رأیته  بعیدات  بین  و بعیدته ؛ دیدم  او را اندک  پس  جدایی ، و...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جنس  بعید. [ ج ِ س ِ ب َ ](ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح  منطق ) جنس  نسبت  به  نوع ، بعید خوانده  میشود هنگامی که  چون  آن  نوع  را با هر یک  از ان...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فصل  بعید. [ ف َ ل ِ ب َ ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح  منطق ) آنکه  نوع  خود را از مشارکات  در جنس  فی  الجمله  امتیاز دهد، چون : «حساس » نسبت  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این دو واژه عربی است و پارسی آنها این است: گاتالاپ gâtâlâp (گاتا: گذشته از سنسکریت: گتا gatâ + لاپ: کامل «کردی»)**** فانکو آدینات 09163657861