اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بائر

نویسه گردانی: BAʼR
بائر. [ ءِ ] (ع ص ) از بوار، مقابل دایر. فاسد. بی حیز. متروک . || زمین بائر؛زمین خراب و نامزروع . در عربی : بائرة؛ زمین خراب نامزروع . (منتهی الارب ). || رجل ٌ حائر بائر؛ مرد سرگشته ٔ خودرای . (منتهی الارب ). || چاه کننده . || آتشدان کننده . (از منتهی الارب ). || پنهان کننده ، نگاهدارنده ٔ چیزی تا بوقت حاجت بکار آید. || نیکی اندوزنده . (از منتهی الارب ). || هلاک شده . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). ج ، بُور، بَوْر. (منتهی الارب ). || هالک . هلاک شده . (منتهی الارب ). || کاسد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بایر. [ ی ِ ] (ع ، ص ) ۞ زمین خراب نامزروع . (از منتهی الارب ). بائرة یا بائر.مقابل آباد. مقابل دایر. لم یزرع . غیر مزروع . نامزروع و تأنیث ...
بعیر. [ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) شتر نه ساله و یا چهارساله و گاهی در ناقه هم استعمال کنند. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب ...
بعیر ضامر= شتر باریک میان. (مؤید الفضلاء). رک. بعیر.
بعیر محذود = شتر که بر رخساره‌ی وی داغ باشد. - در لغتنامه مدخل مستقل نداشت، ذیل واژه‌ی داغ آمده است.
بعیر مسموم = اشتری دردگرفته. (مهذب الاسماء). در لغتنامه مدخل مستقل نداشت، ذیل واژه‌ی مسموم آمده است.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.