بعیر
نویسه گردانی:
BʽYR
بعیر. [ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) شتر نه ساله و یا چهارساله و گاهی در ناقه هم استعمال کنند. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، اَبْعِرَة، بُعران ، بِعران . جج ، اباعر و اباعیر. (آنندراج ). اشتر، نر و ماده یکسان بود. (مهذب الاسماء). شتر نر و ناقه را هم گویند. (مؤید الفضلاء). اشتر. (غیاث ) (ترجمان علامه جرجانی ص 27). اسم جمل است . (فهرست مخزن الادویه ). || خر و این معنی از ابن خالویه است . || هر باربردار. و این معنی از ابن خالویه است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
- بعیر ضامر ؛ شتر باریک میان . (مؤید الفضلاء).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بعیر ضامر= شتر باریک میان. (مؤید الفضلاء). رک. بعیر.
بعیر محذود = شتر که بر رخسارهی وی داغ باشد. - در لغتنامه مدخل مستقل نداشت، ذیل واژهی داغ آمده است.
بعیر مسموم = اشتری دردگرفته. (مهذب الاسماء). در لغتنامه مدخل مستقل نداشت، ذیل واژهی مسموم آمده است.
بایر. [ ی ِ ] (ع ، ص ) ۞ زمین خراب نامزروع . (از منتهی الارب ). بائرة یا بائر.مقابل آباد. مقابل دایر. لم یزرع . غیر مزروع . نامزروع و تأنیث ...
بائر. [ ءِ ] (ع ص ) از بوار، مقابل دایر. فاسد. بی حیز. متروک . || زمین بائر؛زمین خراب و نامزروع . در عربی : بائرة؛ زمین خراب نامزروع . (منتهی ...