بابر. [ ب ِ ] (اِخ ) (میرزا...) ابن  محمدقاسم  میرزا که  یکی  از دختران  سلطان  حسین  بایقرا را بزنی  داشت . (حبیب  السیر چ  خیام  ج  
4 ص 
320). مؤلف  مجالس  النفائس  آرد: درویش وش  وفائی صفت  و کریم الطبع پادشاهی  بود و بهمت  او پادشاه  در این  قرنها نبوده  گویند پیش  او ذکر حاتم  چنین  گذشته  که  خانه ٔ حاتم  چهل  در داشت ، اگر سائلی  بتمام  آمدی  او انعام  کردی ، او جواب  گفته  که  چرا از یک  در چندان  چیزی  ندادی  که  بدر دیگر احتیاجش  نشدی ، از رسائل  تصوف  به  لمعات  و گلشن  راز مشعوف بود، طبعش  بنظم  نیز ملایمت  داشت . ازوست  این  رباعی :
چون  باده  و جام  را بهم  پیوستی 
میدان  به  یقین  که  رند بالادستی 
جامست  شریعت  و حقیقت  باده 
چون  جام  شکستی به  یقین  بدمستی .
(مجالس النفائس  چ  حکمت  ص  126 و 315).