باجة
نویسه گردانی:
BAJ
باجة. [ ج َ ] (اِخ ) شهریست به افریقیه ، و از آن شهر است عبداﷲبن محمد و صاحب تصانیف ابوالولید سلیمان بن خلف . (منتهی الارب ). و رجوع به عقدالفرید ج 5 ص 284، و باجه شود.
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
باجه . [ ج َ ] (اِخ ) ۞ شهری قدیم است اندر اندلس و باخواسته . (حدود العالم ). نام قصبه ایست در ایالت آلمتیو از کشور پرتقال در جهت جنوب ، در...
باجه . [ ج َ ] (اِخ ) قصبه ایست در تونس و در ساحل دریاواقع است و آن موضعی پرزیتون میباشد. این قصبه را باجةالزیت مینامیدند. شاعر هجاگوی مشهو...
باجه . [ ج َ ] (اِخ ) قریه ای از قریه های اصفهان . رجوع به باجة شود.
اِبْنِ باجّه1، ابوبکر محمد بن یحیى بن الصائغ التُجیبى مشهور به ابن باجه (د 533ق/1139م)، فیلسوف، دانشمند، شاعر و دولتمرد اندلسى و یکى از...
ابن باجه . [ اِ ن ُ ج َ ] (اِخ ) ۞ ابوبکرمحمدبن باجه ٔ تجیبی ، و او را ابن الصائغ نیز نامند. حافظ و فیلسوف و طبیب و ادیب و عالم ریاضی و موسیق...
باجه وجه . [ ] (اِخ ) نام راجه نشینی در ناحیه ٔ مولتان هندوستانست بحدود 414 هَ . ق . / 1120م . پس از این تاریخ از آن خبری بدست نیست و بنا...
باجه جی زاده . [ ج َ جی دَ ] (اِخ ) عبدالرحمان بک ، پسر سلیم بغدادی ، معروف به باجه جی زاده .رئیس محکمه ٔ تجارت بغداد. متوفی در حدود سال 1500 ...